معنی کنفوسیوس

لغت نامه دهخدا

کنفوسیوس

کنفوسیوس. [ک ُ] (اِخ) مشهورترین فیلسوف چین (؟ 551- ؟ 479 ق. م.) و پایه گذار یک سیستم اخلاقی مستحسن بود. او وفاداری به آداب و رسوم ملی و خانوادگی را در درجه ٔ اول اهمیت قرار می داد. (ازلاروس). نامی ترین فیلسوف و دانشمند چینی. وی موجد طریقه ٔ اخلاقی بسیار عالی بود که اساس آن بر صمیمیت نسبت به سنن ملی و قومی و خانوادگی است. این دانشمند درچین به مقام رهبر دینی رسید... چینیان کنفوسیوس را راهنما و آموزگار و روشنفکر می شناسند. او در جواب یکی از شاگردان خود که از زندگی پس از مرگ سؤال کرده بود پاسخ داد «ما هنوز در باره ٔ زندگی چیزی نمی دانیم، چگونه می توانیم دوران پس از مرگ را بشناسیم ». بنابراین پیروان وی کوشش کرده اند به کمک تعالیم رهبر روحانی خود در معمای حیات غور کنند از این جهت هیچ آیینی مانند کنفوسیوس برای دنیا و زندگی ارزش و اهمیت قائل نشده و در فلسفه ٔ زندگی عمیق نگردیده. پایه ٔ تعالیم او روی پنج رابطه بنا شده که عبارتند از: رابطه ٔ بین کارفرما و کارگر، پدر و پسر، زن و شوهر، برادر بزرگتر و برادر کوچکتر، دوست بزرگتر و دوست کوچکتر. بر اساس تعالیم کنفوسیوس دو نوع روح در جهان وجود دارد: ارواح مفید و خیرخواه به نام «شن » و ارواح مضر و بدخواه به نام «کوئی ». این دو نوع روح سبب خوشبختی هاو بدبختیهای انسان هستند و بدون در نظر گرفتن آنها و نصیحت راهنمایان که اساس فلسفه ٔ تطهیرکننده ٔ «فنگ شوی » (باد و آب) می باشد هیچ ازدواج و تولدی نباید جشن گرفته شود و هیچ قبری نباید حفر گردد و هیچ بنایی نباید ساخته شود زیرا ممکن است ارواح خبیثه در آنها دخالت کنند. وی می گوید: «خوشحالی را در کوه و خط مشی زندگی را در رودخانه پیدا کنید». پیروان کنفوسیوس در چین، برمه، کره، فرمز و دیگر مناطق اطراف چین به چهارصد میلیون تن بالغ می شوند. (فرهنگ فارسی معین).


منچیوس

منچیوس. [م ِ] (اِخ) یا منغ چئو. حکیمی چینی است که در شهر «چئو» متولد گردید و به 84سالگی درگذشت.بسیاری از کتابهای کنفوسیوس را شرح کرده و خود کتابی در اخلاق نوشته است که بعدها چینیها آن را به کتابهای کنفوسیوس ملحق کرده اند. (از قاموس الاعلام ترکی).


شینتو

شینتو. [ت ُ] (اِخ) دین اکثریت مردم ژاپن که منشعب از ادیان کنفوسیوس و بودایی می باشد. این دین بیشتر به اجداد و قوای طبیعی اهمیت می دهد. (فرهنگ فارسی معین).


منسیوس

منسیوس. [م َ] (اِخ) «منگ - تسه » یا «منگ - تسو» فیلسوف چینی که در نیمه ٔ اول قرن چهارم پیش از میلاد در تسه ئو ولایتی در شانتونگ متولد شد و در سال 314 ق.م درگذشت. او از پیروان تسه سه نواده ٔ کنفوسیوس و مروج و ادامه دهنده ٔ افکار او بوده و چون مدتی را به مطالعه و تعمق در کتابهای مقدس گذراند مصمم شد نظرات خود را انتشار دهد ولی چندان مورد توجه شاهزادگان قرار نگرفت و او به زادگاهش بازگشت و در آنجا «شین کینگ » یا کتاب کتابها را مورد تجدید نظر قرار داد که در شمار آثار کلاسیک چین قرار گرفت. (از لاروس). رجوع به منچیوس شود.


چین

چین. (اِخ) در مآخذ اسلامی صین قسمت مرکزی و شرقی آسیا که بیش از یک دوم این قاره را اشغال کرده است بر طبق مآخذ سازمان ملل متحد، از حیث وسعت سومین مملکت کره ٔ زمین است (اولی اتحاد جماهیر شوروی و دومی کانادا) پرجمعیت ترین ممالک زمین. نیز هست از شمال به سیبریه و جمهوری مغولستان، از مغرب بر ترکستان روس، پامیر، روسیه، افغانستان، و هند؛ از جنوب به هند، نپال، بهوتان، برمه، لائوس. ویتنام شمالی و دریای چین جنوبی و از شرق به سیبریه و کره ٔ شمالی و دریای زرد و دریای چین شرقی محدود است. بیشینه ٔ طول آن از غرب به شرق در حدود 4800 هزار گز و و بیشینه ٔ عرضش در حدود3200 هزار گز است مساحت زمینلاد چین 9700300هزارگزی مربع و مساحت فرمز (تایوان) و جزایر پنگهو (پسکادورس) 35960 هزار گز مربع میباشد. جمهوری چین [به چینی چونگ هوامینکوئو] در سال 1911م. تأسیس شد و از 1949م. منقسم به دو واحد سیاسی مجزاست یکی جمهوری خلق چین با (009، 9761 هزار گز مربع) (جمعیت در حدود 000، 000، 640) که عملاً همه ٔ زمینهای چین و بعضی از جزایر ساحلی را در دست دارد، و پایتختش پکن است، و دیگر چین ملی که فرمز را در دست دارد و پایتختش تایپه است.
تقسیمات سیاسی: در 1956 م. کشور چین منقسم بود به 22 ایالت و سه ناحیه ٔ خودمختار (مغولستان داخلی، سینکیانگ - اویغور و تبت)، و سه شهر ویژه (پکن، تین تسین، و شانگهای). ناحیه ٔ معروف به «چین خاص » در قسمت جنوب شرقی چین واقع و مساحتش 3557000 هزار گز مربع (حدود 36/7% خاک چین) است. مرز شمالی آن تقریباً مطابق دیوار بزرگ چین میباشد. شهرهای عمده ٔ چین عبارتند از: پکن، تین تسین، چانگچون، چنگتو، چونگ کینگ، چینگتائو، سیان، شانگهای، کانتون، لوتا. (یورت آرتور، و ایرن)، موکدن، نانکینگ، ووهان و هاربین. خاک چین تقریباً به دو قسمت منقسم است: یکی اراضی پست قسمت شرقی، که مشتمل بر 25% خاک چین است و دیگر فلاتها و کوههای غربی. عمده ترین اراضی پست آن عبارتند از: 1- دشت منچوری. 2- دشت چین شمالی، که مسیر سفلای رود زرد از آن میگذرد. 3- دره و دلتای رود یانگ تسه. 4- دلتای رود سی کیتانگ که بر کانتون احاطه دارد. شیب عمومی خاک چین از جبال مرتفع سینکیانگ و تبت در مغولستان در غرب به طرف نواحی پست ساحلی در شمال است. مغولستان فلاتی است مرتفع، با فرازای تقریبی 11520 گز که جبال رفیعی بر آن احاطه دارد، بیابان گربی در مرکز این فلات است. پهنه های وسیعی در سینکیانگ را بیابانها یا کوههای مرتفع اشغال کرده اند. رشته ٔ تین شان این ناحیه را به دو قسمت منقسم میسازد: حوضه ٔ دزونگاری در شمال است. و شبکه ٔ رودهای ایلی و ایرتیش آن را مشروب میکنند در جنوب تین شان بین تین شان و بیابان وسیع تاکلاماکان، حوضه ٔ تاریم واقع است. جاده ٔ قدیم معروف به جاده ٔ ابریشم از سینکیانگ میگذشت. تبت فلات مرتفعی است که فرازای متوسط آن 4570 گز است. کوههائی که کناره ٔ این فلات را تشکیل میدهند از مرتفعترین کوههای جهانند. از آن جمله است کونلون در شمال، هیمالایا در جنوب، و رشته کوههائی در شرق که از سچوان به طرف جنوب در یون نان کشیده شده اند و عبور از آنها تقریباً غیرممکن است. رودهای سند، براهماپوترا، و سالوین، هر سه در این فلات سرچشمه میگیرند. منچوری دو رشته جبال در امتداد شمال - جنوب دارد: یکی خینگان بزرگ در غرب و دیگری چانگپای در شمال. دره های وسیع و حاصلخیزی در میان این کوهها قرار دارد که رودهای آمور، سونگاری، اوسوری، یالو، و غیره آنها را مشروب میکند. از جنبه ٔ تاریخی، چین چند کوه مقدس داشته است که از آن جمله تای یا تای شان (در شانتونگ) را میتوان نام برد. چین را سه شبکه ٔرودهای عظیم: هوانگ (رود زرد) در شمال، یانگ تسه در چین مرکزی، و سی کیانگ (رود غربی) در جنوب، زه کشی میکند. دیگر از رودهای مهم چین آمور است و ریزابه هایش (سرنگاری و یالو) در منچوری پِی، که بندر تین تسین بر آن واقع است، هوای، چینتانگ، که هانگچو بر مصب آن قرار دارد، و بالاخره مین، که در فوچو به دریا میریزد. و رودهای سند، سالوین، مکونگ و برهماپوترا نیز در چین سرچشمه میگیرند، اما در برمه، هند، و هندوچین جاری میشوند. رود تاریم در سینکیانگ مهمترین رود داخلی چین است. اگر چه چین دریاچه های بسیار دارد فقط معدودی از آنها وسعت قابل ملاحظه ای دارند از آن جمله است تونگتینگ، در هونان، پویانگ، در کیانگسی، و تای و هونگ تسه در کیانگسو. چون رودهای عمده در چین از غرب به شمال جاری است، برای تسهیل ارتباط بین نواحی شمالی و جنوبی، مخصوصاً در نواحی پرجمعیت جنوبی، شبکه ای از کانالها تعبیه شده است که مهمترین آن کانال بزرگ پایون - هواست که هانگچو را به پکن مرتبط میسازد.
منابع طبیعی: چین از لحاظ کشاورزی متنوع است و میتوان آن را به ناحیه ای دارای رستنیها حیوانات مخصوص به خود تقسیم کرد. در جنوب، دره ٔ سی کیالگ (رود غربی) دارای رستنیهای مدارگانی است، غلات سالی سه بار و سبزیجات تا سالی هفت بار محصول میدهند، برنج، نیشکر، توتون، بعمل می آید. در چین مرکزی در دره ٔ یانگ تسه و در نواحی جنوبی، محصول عمده برنج است و چای و ابریشم این ناحیه مشهور میباشد. چین شمالی و منچوری جنوبی منطقه ای از جنگلهای درختان برگ ریز بوده است، ولی پهنه های وسیعی از آن جنگل سترده شده است، و مزارع گندم، پنبه، ارزن، و ذرت خوشه ای جایگزین جنگلها شده است. منچوری شمالی یگانه منطقه ٔ سیاخاک پرمایه ٔ چین است، این منطقه زمانی استپ بوده، ولی اکنون در بیشتر آن گندم و سویا (گیاه یکساله است که دانه های آن شبیه به لوبیای کوچک است و از آن برای خوراک استفاده میکنند) زراعت می شود. جمعیت چین برابر سرشماری سال 1953 و 1954 م. 582584839 تن بود اما این رقم دائماً افزایش می یابد چنانکه اخیراً آن را حدود 650 میلیون نوشته اند.
صنایع: چین همیشه کشوری زراعتی بوده است و حتی در زمان حاضر نیز نیمی از سکنه ٔ آنها کشاورز هستند و بسبب کثرت جمعیت زمینی که قابل کشت و زرع ولی ناکشته باشد در چین وجود ندارد. پس از آمدن کمونیستها و اقدام به اصلاحات ارضی و تقسیم مجدد اراضی در 1950- 52 نظام کشاورزی چین صورت تعاونی پیدا کرد. در 1956 م. 90% کشاورزان عضو شرکتهای تعاونی بودند. در سال 1958 اقدام به تبدیل نظام تعاونی به نظام اشتراکی شد. از جنبه ٔ زراعتی، کوه چینلینگ چین را به دو ناحیه تقسیم میکند. محصولات عمده ٔ ناحیه ٔ شمالی گندم، ارزن، و ذرت خوشه ای است، که عموماً به طور دیم کاشته میشود، ولی در مغولستان داخلی آبیاری هم معمول است، فرآورده های عمده ٔ دیگر این منطقه جو، جو برهنه، نخود، شاهدانه، پنبه، توتون، پسته ٔ زمینی و غیره است. محصول عمده ٔ ناحیه ٔ جنوب، برنج است. چای در تپه های منطقه ٔ مرز بین نوکین و کیانگسی در مغرب چکیانگ، در شمال غربی کیانگسی، و در سچوان بعمل می آید. در سال 1900 م. بیش از چهل درصد چای جهان را چین تولید نمود ولی در سالهای بعد این مقدار تقلیل یافت. دیگر از فرآورده های چین جنوبی، خیزران، نیشکر، توتون، پنبه (در دره ٔ یانگ تسه) و انواع سبزیها، و در نواحی ساحلی انواع مرکبات است. قبل از جنگ چین و ژاپن، بیشتر کارخانه ها و کارگاههای صنعتی چین در شهرهای ساحلی و یا مناطق رود یانگ تسه تمرکز یافته بود. پس از توسعه یافتن مخاصمات چین و ژاپن در سال 1937م. قریب 640 کارخانه و کارگاه به ناحیه ٔ غربی منتقل شد. کارخانه های صنعتی چین تا سال 1949 م. در مالکیت خصوصی اشخاص بود. از آن به بعد، دولت برای تغییر دادن این وضع اقدام کرد و سرانجام در سال 1959 م. کارخانه ها تحت نظارت دولت درآمد. جنگ دوم جهانی باعث توسعه ٔ صنعتی چین گردید.
استفاده از راههای آبی از قدیم الایام در چین اهمیت داشته است و شبکه های عمده برای این منظور شبکه های هوانگ هو در شمال و یانگ تسه در جنوب بوده است. جهت جریان این رودها از غرب به شرق است و کانال های متعدد و شاخه های مختلف آنها را بهم متصل و ارتباط میان مناطق مختلف را تأمین میکند. بزرگترین کانال سرزمین چین، کانال بزرگ یایون هو (بطول حدود 1600 کیلومتر) است، که میان هانگچو و پکن ساخته شده است. از سال 1937م. اهمیت کشتیرانی در آبهای داخلی بیشتر شد. امروزه 1/4 حمل و نقل آبی کشور از طریق آبهای ساحلی انجام میگیرد. آغاز ساختمان راه آهن چین را باید از 1876 م. دانست، که بازرگانان انگلیسی و امریکائی شانگهای خط کوتاهی بطول 16 کیلومتر ایجاد کردند، که دولت چین نابودش کرد. پس از شکست یافتن (1895 م.) چین از ژاپن، دولت چین بفکر احداث خطوط راه آهن افتاد. در سال 1955 چین در حدود 29000 کیلومتر خط آهن داشته است. استفاده از راههای هوائی از سال 1929م. بوسیله ٔ چند شرکت امریکائی و آلمانی برای حمل و نقل مراسلات پستی میان چین و اروپا آغاز شد، و بتدریج با تشکیل شرکتهای ملی توسعه یافت، چنانکه در سال 1953 م. بیشتر شهرهای بزرگ ارتباط هوائی داشتند. از نظر حکومت، چین تاریخی کهنسال و طولانی دارد. قدیمترین حکومتی که از آن اطلاع داریم حکومت خاندان شانگ (1523- 1027 ق.م.) است، که در رأس دستگاه حکومتی خاقان قرار داشت، امور جنگی و مذهبی زیر نظر او، و وظیفه ٔ دفاع از مملکت و تأمین آرامش و آسایش ملت بر عهده ٔ وی بود. سلسله ٔ چو (1027- 256 ق.م.) نظام ملوک الطوایفی را برقرار کرد. سرانجام ملوک الطوایف سبب انقراض آن گردیدند (256 ق.م.) و پس از مدتی هرج و مرج، خاندان چین بر همه ٔ ایالات مستولی شد، و امپراتوری چین را بنا نهاد که تا دوران ما دوام یافت و در 1911- 1912 م. در برابر سیستم حکومتی جدیدی که ره آورد مغرب زمین بود؛ یعنی حکومت جمهوری، از هم پاشید. پس از 15 سال آزمایش و خطا، در سال 1926 تا 1928 م. حکومت جدیدی روی کار آمد که در برابر حزب کوئومینتانگ مسئول بود و تا سال 1946 زمام امور را در دست داشت، و در این سال با یک انقلاب نظامی از چین خاص بیرون رانده شد، و اداره ٔ امور مملکت به دست کمونیستها افتاد و جمهوری خلق چین تأسیس گردید (اول اکتبر 1949م.). نخستین امپراتوری چین بوسیله ٔ سلسله ٔ چین تأسیس گردید، و در این دوره ملوک الطوایفی برافتاد، و ساختمان دیوار بزرگ چین آغاز گردید، و نظام حکومتی این سلسله تا قرن 20م. دوام یافت. پس از چندی هرج و مرج سلسله ٔ هان سلطنت یافت. در این دوره، چین در جهت غرب گسترش یافت، هونهای فلات مغولستان دفع شدند و چین با آسیای مرکزی و غربی و حتی دولت روم ارتباط یافت. در دوره های اخیر، دین بودائی وارد چین شد. دوره ٔ معروف به سه پادشاهی مقدمه ٔ چهار قرن ملوک الطوایفی و جنگ بین ممالک کوچک و تاخت و تاز هونها در قسمتهای شمالی بود. در این دوره ٔ نامساعد، ترقی فرهنگی سریعی در چین روی داد. آیین بودا و تائو رواج یافت، و آیین کنفوسیوس را به مخاطره انداخت. پیشرفتهای علمی هندیان در طب، ریاضیات، نجوم، معماری اقتباس شد، و هنر رونق یافت. در دوره ٔ سلسله ٔ تسین ملوک الطوایفی تا حدی تجدید گردید، و قدرت مرکزی ضعیف شد. در دوره ٔ سلسله های سوئی و تانگ، بار دیگر امپراتوری وحدت یافت، و ساختن کانال بزرگ آغاز گردید. از پیشرفتهای عمده ٔ این عصر درخشان برقرار شدن روش امتحان ازمستخدمین دولت و تجدید حیات آیین کنفوسیوس بود. بالاخص اشعار آبدار و جاندار این دوره جالب است. با ضعف دولت تانگ دگربار چین تجزیه شد، و دوره ٔ معروف به سلسله های پنجگانه و ده مملکت مستقل آغاز گردید. فن چاپ در این دوره پیشرفت کرد و رسم بستن پای زنان، که زنان چینی را هزار سال در بدبختی نگاه داشت ظاهراً از آثار این دوره است. در طی سه قرن بعد چین دستخوش تجزیه بود، سلسله ٔ سونگ در چین مرکزی و جنوبی سلطنت داشت. و در عین حال اقوام وحشی قراختای، جرجن و تانگوت [یا تنگغوت یا تنغوت] در چین شمالی و غربی دولتهائی تأسیس کردند، که سرانجام به دست چنگیزخان برافتاد. دولت قراختای از سال 916 تا 1125م. دوام یافت، در جناح غربی، نزدیک انتهای دیوار بزرگ چین، سرزمین چین تحت اشغال قومی تبتی به نام تانگوت بود که در حدود سال 990م. دولتی تشکیل دادند، که در سال 1032م. به دست چنگیزخان برافتاد. عصر سونگ با رواج ادب و فلسفه، اختراع حروف قابل انتقال، باروت، و قطب نما ممتاز است. مغولها سرانجام مقاومت چین جنوبی را هم در هم شکستند (1279)، و بدین طریق، برای نخستین بار سراسر چین تحت استیلای سلسله ٔ خارجی یوان درآمد، که بوسیله ٔ قوبلای قاآن تأسیس شده بود، پس از سلسله ٔ یوآن سلسله ٔ چینی مینگ سلطنت کرد. در این دوره پایتخت از نانکینگ به پکن منتقل گردید (1421 م.). در همین دوره پای اروپائیها به چین باز شد. پرتقالیها در سال 1557 م. در ماکائو مهاجرنشین دایر کردند و مواجه با سیاست ضدخارجی چین شدند. اسپانیائیها در سال 1557 م. هلندیها در 1606 م. و انگلیسیها در 1637 م. به چین راه یافتند. مقارن این احوال منچوها در سال 1644 م. سلسله ٔ چینگ یا منچو را تأسیس کردند. برای اطلاع از انقلابات نیم قرن اخیر و حکومت کنونی چین رجوع به دائره المعارف فارسی شود.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

کنفوسیوس

مشهورترین فیلسوف چینی


فیلسوف دوران کهن چین

کنفوسیوس


مشهورترین فیلسوف چینی

کنفوسیوس

سخن بزرگان

کنفوسیوس

مرد آزاده پیوسته می کوشد که در گفتار خود، آهسته و در کردار خود، تند و تیز باشد.

از مرد آزاده، چشم داشت ایستادگی و پایداری را دارند، نه فرمانبرداری کورکورانه.

مردی را که آماده آموختن است تعلیم ندادن، انسانی را به هدر دادن است، مردی را که آماده آموختن نیست تعلیم دادن، سخن به هدر دادن است، خردمند نه انسان را به هدر می دهد و نه سخن را.

دانستنی های کهنه را به کار بردن و از روی آن دانستنی های تازه ای به دست آوردن از اصول عمده ی آموزش است، هر که این کار را انجام دهد می توان او را آموزگار نامید.

این خوبی که در ما وجود دارد؛ کار خدا است.

آهستگی و آرامش در سخن گفتن کار آسانی نیست. در این جهان که بیشتر مردم بر ضد یکدیگر می خروشند، خودداری از هیجان و کینه و پرخاشگری بسیار دشوار است. برای رهایی از این دشواری، راهی جز آرام و نرم سخن گفتن وجود ندارد.

من از این اندوهگین نمی شوم که مردم مرا چنانکه هستم نمی شناسند، بلکه از آن غمگینم که من مردم را چنانکه باید و شاید نمی شناسم.

با دیگران زیاد خودمانی نشویم تا موجب کدورت نگردیم.

آماده شدن برای دستگیری از پیران و وفاداری نسبت به دوستان و مهر ورزیدن به مردم، آرزوی من است.

هرکس باید با تمام قوت مردم را دوست بدارد.

مرد آزاده به هیچ وجه ابزار دست کسی قرار نمی گیرد، یعنی برای وی شایسته نیست که خود را ابزار هدف دیگران سازد؛ او هدف خویشتن است.

اگر مردم مرا نشناسند غصه نخواهم خورد، اما من اگر مردم را نشناسم افسرده خواهم شد.

هدف هر حکومت و دولت تنها بهتر کردن ابزارهای زندگی مادی و راحتی مردم نیست، بلکه حکومت وظیفه دارد سعادت مردم را نیز تامین کند.

مرد آزاده دقت نظر مردم را به ویژگی های نیک دیگران جلب می کند نه به ویژگی های زشت ایشان و مرد عامی، عکس آن رفتار می کند.

مرد بزرگ از صفات خوب دیگران استفاده می کند، نه از صفات بدشان سوء استفاده.

مرد بزرگ به خود سخت می گیرد و مرد کوچک به دیگران.

مشورت کردن با کسانی که به راه دیگران می روند، بی فایده و نشان بی خردی است.

مرد آزاده، پروردن هنرهای عالی را اساس همنشینی با دوستان خود قرار می دهد و از راه همنشینی با دوستان خود، فضایل اخلاقی را در نفس خویش به کمال می رساند.

کسی که معلومات جامع درباره ادبیات دارد، مطابق با قواعد فضیلت اخلاقی رفتار می کند و می تواند به جایی برسد که از خطا و لغزش به دور بماند.

ایمان به حقیقت را هدف و مقصد اساسی زندگی خود قرار دادن و تکالیف را از روی وجدان به جا آوردن، طبع مرد را بلندتر و کاملتر می سازد. یکی را دوست داشتن و حیات او را آرزو کردن و دیگری را دشمن داشتن و مرگ او را خواستن، ناگزیر طبع آدمی را تاریک می سازد.

یک مرد خشمگین وجودش پر از زهر است.

مردان بزرگ کم می گویند و بسیار می کوشند.

مرد عاقل همواره نه نکته را در نظر دارد: روشن دیدن، خوب گوش دادن، مهربان سخن گفتن، آداب داشتن، راستگو بودن، انجام وظیفه کردن، پرسیدن هنگام تردید، خود را از خشم دور نگاه داشتن و در عین موفقیت، عادل و منصف بودن.

مرد خشمگین پر از زهر است و زندگی را زهرآگین می کند.

مرد بزرگ، وقار دارد، ولی مغرور نیست و مرد کوچک غرور دارد، ولی وقار ندارد.

مرد بزرگ یکطرفه قضاوت نمی کند.

مرد بزرگ دیر وعده می دهد و زود عمل می کند.

مرد بزرگ با روی خوش رد می کند و مرد کوچک با روی ترش می پذیرد.

ایده آل مرد نجیب، داشتن خوی پاک است.

کسب دانش وظیفه اساسی هر انسانی است. در [راه انجام] این وظیفه، دانشجو می تواند و حق دارد که از آموزگار خود هم پیشی بگیرد و زودتر به مقصد برسد.

آموزگار و دانش آموز باید زندگی خود را نمونه و نشانه درخشان آنچه می آموزند قرار دهند، وگرنه مانند کسانی هستند که راهی را شناخته اند، ولی از آن راه نمی روند و یا مانند بیمارانی هستند که داروی شفا بخش را از طبیب گرفته اند، ولی آن را نمی خورند.

لیاقت و استعداد شخصی، وابسته به هدف عالی هر شخصی بوده و موفقیت، نتیجه مستقیم سعی و کوشش است.

خطا کردن و آن را اصلاح ننمودن، خود به منزله ارتکاب خطای دیگری است.

اگر به راه خطا رفتی از برگشتن مترس.

اشتباه را درست نکردن، خود اشتباه دیگری است.

نه از خودت تعریف کن و نه بدگویی. اگر از خودت تعریف کنی، قبول نمی کنند و اگر بدگویی کنی، بیش از آنچه که هستی تو را بد خواهند پنداشت.

کسی که دور اندیش نباشد، گرفتار خطرهای نزدیک می شود. دور اندیشی کلید پیشگیری بسیاری از سختی ها است.

کار دلخواه برگزین تا رنج نبینی.

زیان و درد برایمان آنقدر مهم نیست؛ آن چیزی که موجب ناراحتی است، به یاد آوردن آنها است.

آنکه به فکر فردا نیست، به غم فردا گرفتار خواهد شد.

سه راه برای رسیدن به شناخت وجود دارد: نخست، اندیشیدن که بهترین راه است. دومی تقلید که آسانترین است و سومی تجربه که تلخ ترین است.

دانش بی اندیشه دام است و اندیشه ی بی دانش بلا.

خوب فکر کردن یعنی اینکه بدانی چگونه از ذهن و قلب، از نظم و احساس استفاده کنی. وقتی چیزی را بخواهیم، زندگی، ما را به سوی آن هدایت می کند.

اگر می بایست من از میان سیصد شعر حماسی یک جمله را برگزینم که تمام آموزشهایم را در بر داشته باشد، این جمله را بر می گزینم: هیچ اندیشه بدی را در سر یا در دل خود جای مده.

یک دقیقه موفـقیت، شکسـت چندین سالـه ی انسان را بی اثر کرده و جبران می کند.

هرگاه انسان در آستانهی مرگ است، سخنانش حکیمانه میشود.

میانه روی و حد خود نگاه داشتن، کمال سرشت آدمی است.

کسی که خود درستکار است، نیاز به امر کردن ندارد و کارش بدون فرمان هم پیش می رود. اما کسی که خود درستکار نیست، اگر هم فرمان بدهد، نخواهند شنید.

شتاب در یاد گرفتن مثل این است که از پی کسی بدوی و به او نرسی و بترسی که او را گم کنی.

بدی را با عدالت پاسخ دهید، مهربانی را با مهربانی.

سه نوع دوستی است که در همه جا پر سود و با ارزش است و سه نوع دوستی دیگر هست که زیان آور و باعث پشیمانی است: دوستی با کسانی که در دوستی خود پایدار و با وفا هستند و با کسانی که درستکار و راستگویند و با آنان که تجربه بسیار دارند، سودمند است، ولی دوستی و رفاقت با چاپلوسان، ریاکاران و یاوه گویان موجب بدبختی و رسوایی است.

کارهای بزرگ، ترسی از زمان ندارند.

اگر انسان یک روز از خودخواهی [اش] بگذرد، همه او را نیک خواهند گفت.

خودبینی و رشک بردن، هزاران ویژگی خوب را می پوشاند.

هر چیزی زیبایی های خاص خودش را دارد، اما هرکسی نمی تواند آنها را ببیند.

بدبختی و رسوایی است.

اگر چیزی را می دانی، باید بدانی که آن را می دانی و اگر چیزی را نمی دانی، باید بدانی که آن را نمی دانی؛ دانستن حقیقی همین است و بس.

من از کسانی که حیله گری را حکمت، نافرمانی را شجاعت و یاوه گویی را حقیقت می پندارند، نفرت دارم.

انسان بزرگ در جستجوی حق است و انسان پست به دنبال منفعت.

ثروت و افتخاری که از راه نامشروع به دست آمده مانند ابری زودگذر است.

از زندگی چه می دانیم که از مرگ بدانیم.

اگر شما آدمی نادان و بی خبر باشید و به این امر پی ببرید، این خود یک نوع آگاهی و دانش است.

اگر می دانی پایداری کن و اگر نمی دانی بگو نمی دانم؛ این نشان دانش است.

خردمند وظیفه را وسیله امرار معاش قرار نمی دهد، بلکه برای او وظیفه، هدف زندگی است.

در به کار بردن کلمه ها دقت کنیم. چون ممکن است یک کلمه ما را عاقل و کلمه دیگر ما را کم عقل جلوه دهد.

در گذشته، مردم به کسب دانش می پرداختند تا خود را به درجه کمال برسانند. امروزه دانش را برای این فرا می گیرند که دیگران را شیفته و فرمانبردار خود سازند.

کسب دانش را همیشه ناتمام بدان و از کوشش باز نمان.

مرد بزرگ دلسوزی و پریشانی نشان نمی دهد، عاقل است و تردید ندارد، شجاع است و نمی ترسد.

من یکبار در تمام روز چیزی نخوردم و در تمام شب نخوابیدم تا بتوانم مسئله ای را حل کنم، اما نتیجه نداد. از این رو فهمیدم که بهتر است آنچه را نمی دانم، بپرسم.

بدترین چیز آن است که بدانی کار درست چیست، ولی آن را انجام ندهی.

وقتی دوست می داری، دلت می خواهد زنده باشی و وقتی کینه می ورزی، آرزوی مرگ می کنی.

فرهنگ عمید

شینتو

دین اکثریت مردم ژاپن که منشعب از مذهب کنفوسیوس و بودایی است، شینتوئیسم،

معادل ابجد

کنفوسیوس

292

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری