معنی کع

لغت نامه دهخدا

کع

کع. [ک َع ع] (ع ص) بددل. سست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کاع. (اقرب الموارد).
- کعالوجه،سبک رخسار.

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

نوکدخدا

(صفت) کسی کع تازه صاحب خانه شده، تازه داماد.

انگلیسی به فارسی

antihemophilic

ضد هموفیلی، عمل کننده برخلاف هموفیلی یا عملی کع دارای چنبن اثری است.

ضد هموفیلی، عمل کننده برخلاف هموفیلی یا عملی کع دارای چنبن اثری است.

معادل ابجد

کع

90

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری