معنی کالبدشناسی
لغت نامه دهخدا
کالبدشناسی. [ب َ / ب ُ ش ِ] (حامص مرکب) شناختن کالبد. علم بر قالب و بدن آدمی یا حیوان.
کالبدشناسی هنری...
کالبدشناسی هنری. [ب َ / ب ُ ش ِ ی ِ هَُ ن َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) شناختن کالبد انسان و یا حیوان و یا احجام و اشکال از نظر هنر و استتیک.
فرهنگ عمید
عملی که از طریق کالبدشکافی به بررسی ساختمان بدن میپردازد، تشریح، آناتومی،
آناتومی
کالبدشناسی
حل جدول
آناتومی
فرهنگ معین
(~. ش) (حامص.) علم مطالعه ساختمان اندام های جانوران و گیاهان، آناتومی.
فارسی به عربی
علم التشریح
واژه پیشنهادی
نیم تنه
از دیدگاه کالبدشناسی به برآمدگیای در بدن مهرهداران که جای قرار گرفتن منخرها است
بینی
از رشته های علوم زیستی
کالبدشناسی
از فیلمهای فمینیستی دهه ۲۰۰۰
کالبدشناسی دوزخ
در آناتومی و کالبدشناسی بخشی از بدن مهرهداران است که بین گردن و شکم قرار میگیرد
سینه
انگلیسی به فارسی
کالبدشناسی
کلمات بیگانه به فارسی
کالبدشناسی
فرهنگ واژههای فارسی سره
بازشکافی، کالبدشناسی
معادل ابجد
478