معنی کاغذبازی
لغت نامه دهخدا
کاغذبازی. [غ َ] (حامص مرکب) اصول تشریفاتی اداری که با نوشتن نامه های متعدد از رؤسا به مرئوسین و بعکس صورت گیرد.
فرهنگ معین
(~.) (اِ.) مجازاً: زیاده روی در تشریفات اداری که باعث پیچیدگی و کندی جریان کارها می شود.
فرهنگ عمید
نوشتن نامههای پیدرپی و بیهوده در ادارات، زیادهروی در تشریفات اداری،
حل جدول
بوروکراسی
مترادف و متضاد زبان فارسی
بوروکراسی، دیوانسالاری، قرطاسبازی
دیوانسالاری
بوروکراسی، قرطاسبازی، کاغذبازی
قرطاسبازی
بوروکراسی، دیوانسالاری، کاغذبازی
بوروکراسی
دیوانسالاری، قرطاسبازی، کاغذبازی، پشت میزنشینی، دیوانیگری
واژه پیشنهادی
کاغذبازی
سخن بزرگان
آنچه این جهان به راستی بدان نیاز دارد، محبت بیشتر و کاغذبازی کمتر است.
معادل ابجد
1741