معنی چپق
لغت نامه دهخدا
چپق. [چ ُ پ ُ] (ترکی، اِ) یک نوع حقه ای که در آن توتون ریخته و لوله ای بآن وصل نموده و بر روی توتون آتش گذاشته جهت گرفتن دود بکشند. (ناظم الاطباء). آلتی است برای کشیدن دود، دارای دسته ای که میانش سوراخ است و وصل به سر چپق، که عموماً ظرف گلی پخته است، میشود و یک طرف آن ظرف متصل به دسته و درطرف دیگر توتون ریخته آتش میدهند تا بتدریج سوزد و دود دهد. (فرهنگ نظام). سبیل گونه ای دارای سر و چوب که توتون در آن کرده، مثل سیگار و قلیان کشند. آلتی چون پیپ و سبیل مخصوص کشیدن توتون. نوعی پیپ. قسمی سبیل. آلت کشیدن نوعی توتون که بیشتر روستائیان و عوام الناس بدان وسیله تدخین کنند. || لغتی آذری مصحف چوبک فارسی (مصغر چوب)، بمعنی چوب تر نازک. ترکه. شاخه ٔ راست و جوان و تر. چوب. چوبک. چوب خرد.
چپق کش
چپق کش. [چ ُ پ ُ ک َ / ک ِ] (نف مرکب) چپق کشنده. آنکه به کشیدن چپق معتاد است. چپقی. کسی که چپق میکشد یا به کشیدن چپق عادت دارد. پیپ کش. سبیل کش. رجوع به چپق و چپق کشیدن و چپقی شود.
چپق کشیدن
چپق کشیدن. [چ ُ پ ُ ک َ / ک ِ دَ] (مص مرکب) چپق دود کردن. پیپ کشیدن. سبیل کشیدن. رجوع به چپق و چپق کش و چپقی شود.
چپق لو
چپق لو. [چ ُ پ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه که در 14هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 3هزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 686 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، نخود و عدس، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
قره چپق
قره چپق. [ق َ رَ چ ُ پ ُ] (اِخ) دهی از دهستان بناجو از بخش بناب شهرستان مراغه واقع در 5 هزارگزی جنوب باختری بناب و 3500گزی باختر راه ارابه رو بناب به میاندوآب. جلگه و باتلاقی و معتدل مالاریایی است. سکنه ٔ آن 1978 تن. آب آن از رودخانه ٔ صوفی چای و محصول آن غلات، کشمش، بادام، کرچک. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
فارسی به انگلیسی
Pipe, Smoke
فرهنگ معین
(چُ پُ) [تر.] (اِ.) نوعی آلت تدخین دارای دسته ای چوبی و سری سفالی که توتون را در سر آن ریخته و دود کنند.، ~کسی را کشیدن نهایت خشونت را نسبت به کسی اعمال کردن.
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیت، چوپوق، آلت تدخینتوتون، چپوق،
(متضاد) قلیان، سیگار
فرهنگ فارسی هوشیار
یکنوع حقه ای که در آن توتون ریخته و لوله ای به آن وصل نموده و بر روی توتون آتش گذاشته جهت گرفتن دود بکشند
فرهنگ عمید
نوعی آلت تدخین با دستۀ چوبی و سر سفالی که توتون را در سر آن میریزند و دود میکنند،
حل جدول
فارسی به عربی
انبوب
فارسی به ایتالیایی
pipa
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
105