معنی پیشرفته

لغت نامه دهخدا

پیشرفته

پیشرفته. [رَ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) مسبوق. مقدم. سلیف. سالف. || بجانب پیش روان شده. گذشته. || ترقی کرده. || تجاوزکرده. از حد طبیعی درگذشته و بمجاور درآمده.

فارسی به انگلیسی

پیشرفته‌

Advanced, Far-Out, Forward, Rounded

فارسی به ترکی

پیشرفته‬

ilerlemiş, gelişmiş

حل جدول

پیشرفته

مدرن، مترقی

راقیه، مترقی، توسعه یافته، آباد


پیشرفته مدرن

نوین


بسیار پیشرفته

فرامدرن


ساز زهی پیشرفته

گیتار


مترقی و پیشرفته

توسعه یافته

فرهنگ معین

پیشرفته

پیشین، مقدم، عالی، رشد کرده. [خوانش: (رَ تِ) (ص مف.)]

فرهنگ عمید

پیشرفته

پیش‌افتاده، پیشی‌جسته،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیشرفته

آباد، توسعه‌یافته، راقیه، مترقی،
(متضاد) عقب‌مانده

فارسی به عربی

پیشرفته

متقدم


دولتهاى پیشرفته

الدول الراقیه


پیشرفته ترین تحولات

أحدَثُ التَّطَوّراتِ

فرهنگ فارسی هوشیار

پیشرفته

ترقی کرده، تجاوز کرده

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

پیشرفته

997

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری