معنی پستفطرت
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدذات، بدسرشت، پست، خسیس، دیوسیرت، فرومایه، لئیم، ناکس، نامردم
دیوسیرت
پستفطرت، دیوسرشت، دیونهاد،
(متضاد) فرشتهسیرت
بدفطرت
بدذات، بدگهر، بدنهاد، بدنیت، پستفطرت،
(متضاد) خوشذات، نیکنهاد، خوشنیت، پاکنیت
نامردم
بیادب، پست، پستفطرت، دنی، فرومایه، ناکس، حیوانصفت، ددمنش، دیوخو
خوشفطرت
خوشذات، خوشسیرت، خوشقلب، خیرخواه، نیکدل، نیکسرشت، نیکنهاد، نیکونهاد،
(متضاد) بدذات، بدسرشت، پستفطرت، بدنهاد
بدسرشت
بدذات، بدسگال، بدنفس، بدنهاد، پستفطرت، فرومایه، ناخلف، بدجنس،
(متضاد) نیکنفس، نیکنهاد
ناکس
بخیل، بیغیرت، پست، پستفطرت، جبان، حقیر، ذلیل، رذل، سفله، فرومایه، لئیم، ناجوانمرد، ناقلا
خسیس
بخیل، تنگنظر، کنس، لئیم، ممسک، پستفطرت، دون، رذل، فرومایه،
(متضاد) خراج، بذال، پست، بیارزش
لئیم
بخیل، پست، پستفطرت، خسیس، دنی، رذل، فرومایه، گدا، گدامنش، ممسک، نادیده، ناکس، نخور،
(متضاد) کریم
حل جدول
لئیم
فرهنگ عمید
معادل ابجد
1151