معنی پرسشگر
حل جدول
سائل
فارسی به انگلیسی
Inquisitor, Interrogator, Questioner, Quizzer
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
پرسشگر
interviewer bias
اریبی پرسشگر
interviewer
پرسشگر، مصاحبه کننده
coded interrogator
پرسشگر رمزی نوعی پرسشگر که سیگنال خروجی آن رمز لازم برای راه اندازی سیستم راهنمای راداری یا رادیویی را در خود دارد.
interrogator- responser
پرسشگر - پاسخگر ترکیبی از یک فرستنده و یک گیرنده که پالسهای پرسشگر را برای دستگاه راهنما یا نشانه زن راداری ارسال و پاسخها را دریافت می کند و نمایش می دهد.
سوئدی به فارسی
مترادف و متضاد زبان فارسی
پرسان، پرسشگر، پرسنده، جویا، متفحص
سائل
سایل، فقیر، گدا، متکدی، پرسشگر، پرسنده،
(متضاد) پاسخگو
متفحص
پرسا، پرسشگر، پرسنده، جویا، جوینده، جستجوگر، کاوشگر، تفحصکننده
سایل
فقیر، گدا، متکدی، ونگ، دریوزه، مفلس،
(متضاد) بینیاز، غنی، پرسشگر، پرسنده،
(متضاد) جوابگو، مجیب، پاسخده، جاری، روان، سیلانکننده
برق و الکترونیک
پرسشگر رمزی، نوعی پرسشگر که سیگنال خروجی آن رمز لازم برای راه اندازی سیستم راهنمای راداری یا رادیویی را در خود دارد
معادل ابجد
782