معنی پذیرفتنی

لغت نامه دهخدا

پذیرفتنی

پذیرفتنی. [پ َ رُ ت َ] (ص لیاقت) درخور پذیرفتن. قبول کردنی. قابل قبول. || در اصطلاح بانک سندی که قابل قبول باشد.

فارسی به انگلیسی

پذیرفتنی‌

Admissible, Acceptable, All Right, Allowable, Legitimate, Passably, Receivable, Tenable, Tolerable

فرهنگ فارسی هوشیار

پذیرفتنی

(صفت) در خور پذیرفتن قبول کردنی پذرفتنی، باور کردنی قابل قبول. -3 سندی که قابل قبول باشد.

مترادف و متضاد زبان فارسی

پذیرفتنی

باورکردنی، پسندیده، قابل‌قبول، مطلوب، مقبول، موردپسند،
(متضاد) غیرقابل‌قبول، نپذیرفتنی

فارسی به عربی

پذیرفتنی

معقول، مقبول

فارسی به آلمانی

کلمات بیگانه به فارسی

قابل قبول

پذیرفتنی

انگلیسی به فارسی

acceptable

پذیرفتنی


admissible

پذیرفتنی


receivable

پذیرفتنی

معادل ابجد

پذیرفتنی

1452

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری