معنی پدرومادر

حل جدول

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ عمید

والدین

پدرومادر،


جده

مادرِ مادر، مادربزرگ،
مادرِ پدر، مادربزرگ،
مادربزرگ پدرومادر،
[مجاز] فاطمۀ زهرا،


خویشاوند

هریک از افرادی که با یکدیگر به‌واسطۀ پدرومادر یا خانواده بستگی و نسبت دارند،


جد

پدرِ پدر، نیا، پدربزرگ،
پدرِ مادر، پدربزرگ،
پدربزرگ پدرومادر،
[مجاز] پیامبر اسلام: به جدت قسم،
[قدیمی] بخت،
[قدیمی] بهره، نصیب،


ارث

(حقوق) مالی که از مرده به وارث می‌رسد،
(اسم مصدر) منتقل شدن ویژگی‌هایی از پدرومادر به فرزند، مانند رنگ چشم، بیماری، و مانند آن،
[قدیمی] سهم بردن از دارایی و ثروت شخص مرده، میراث بردن،


بیماری

رنجوری، ناخوشی، مرض،
* بیماری ارثی: (پزشکی) هریک از بیماری‌هایی که به‌وسیلۀ پدرومادر یا اجداد به فرد منتقل می‌شود،
* بیماری‌های زُهرَوی: (پزشکی) بیماری‌های مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس،
* بیماری عفونی: (پزشکی) مرضی که به‌واسطۀ میکروب مخصوص عارض می‌شود و با تماس مستقیم یا غیر مستقیم قابل انتقال به دیگری است،
* بیماری مقاربتی: (پزشکی) هریک از بیماری‌هایی که به‌وسیلۀ آمیزش جنسی با شخص بیمار به فرد منتقل می‌شود،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

والدین

پدرومادر

فرهنگ فارسی هوشیار

ایرانی الاصل

آنکه از پدرومادر ایرانی باشد

لغت نامه دهخدا

ابن هیان

ابن هیان. [اِ ن ُ هََ ی ْ یا] (ع ص مرکب) فرومایه و ناکس از مردم. خسیس از ناس.بی سروپا. بی پدرومادر.


هیان

هیان. [هََی ْ یا] (ع اِ) هَیّان بن بَیّان، کنایه از آنکه او را و پدرش را کسی نشناسد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). کنایه از بی پدرومادر. رجوع به هی بن بی شود.


ابن هی

ابن هی. [اِ ن ُ هََ ی ی] (ع ص مرکب) و هی بن بی. فرومایه و ناکس از مردم.خسیس از ناس. بی سروپا. بی پدرومادر. و ظاهراً بیت منوچهری که اکنون لایقرء است اصلش این است:
آن جایگاه کانجمن سرکشان بود
تو بوعلاء و این دگران هی ابن بی.
منوچهری.

معادل ابجد

پدرومادر

457

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری