معنی والدین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

والدین. [ل ِ دَ] (ع اِ) صیغه ٔ تثنیه، در حالت نصبی و جری. پدر و مادر. (ناظم الاطباء). ابوین. ابوان. والدان. باب و مام. اب و ام. بابا و ماما:
دو کف کافی او والدین مکرمتند
ازین و آن کرم و جود بی قیاس ولد.
سوزنی.
بهر دل والدین بسته ٔ شروان شدن
پیش در اهل بیت ماتم عم داشتن.
خاقانی.
ابر رحمت بر تو باران سال و ماه
روح و راحت بر روان والدین.
سعدی.

فرهنگ معین

(ل دَ) [ع.] (اِ.) تثنیه والد؛ پدر و مادر.

فرهنگ عمید

پدرومادر،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پدرومادر

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: والد) زاینیتاران زی آوران (پژوهشی دراساطیرایران مهرداد بهار) (اسم تثنیه والد در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) پدر و مادر: ((والدین و ملک را بگذاشتند راه معشوق نهان برداشتند. )) (مثنوی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر