معنی وقت‌گذرانی

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

تفنن

تفریح، سرگرمی، وقت‌گذرانی


امرار

اکتساب، تحصیل، کسب، گذران، وقت‌کشی، وقت‌گذرانی


تفریح کردن

سرگرم‌شدن، تفنن کردن، وقت‌گذرانی کردن، لذت‌بردن، شادمانی کردن، خوشی کردن، فرحناک‌شدن، گردش کردن، تفرج کردن

فرهنگ عمید

سرگرمی

اشتغال، توجه،
کاری که شخص را مشغول سازد،
(اسم) آنچه سبب وقت‌گذرانی و تفریح باشد از انواع بازی، ورزش، سینما، و تئاتر،

معادل ابجد

وقت‌گذرانی

1487

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری