معنی وارک

لغت نامه دهخدا

وارک

وارک. [رِ] (ع اِ) جایی که سوار پای خود را بر آن گذارد، و وارکه با تاء نیز آمده است. (از اقرب الموارد). جایی که راکب پای خود را گذارد از پالان. (منتهی الارب) (آنندراج). وارکه.

وارک. [رَ] (اِخ) دهی است از دهستان کریت در بخش پاپی شهرستان خرم آباد. در 45هزارگزی غرب سپید دشت و 30 هزارگزی شمال غربی ایستگاه کشور واقع شده است. نقطه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای 60 تن سکنه. اهالی آن از چشمه استفاده میکنند. محصولات آنجا غلات، تریاک و لبنیات و شغل مردم زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


بردگر وارک

بردگر وارک. [ب َ گ َ] (اِخ) دهی است کوچک از دهستان کشور بخش پاپی شهرستان خرم آباد در 45 هزارگزی جنوب باختر ایستگاه سپیددشت و 18 هزارگزی باختر ایستگاه کشور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


وارکة

وارکه. [رِ ک َ] (ع اِ) وارک. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وارک شود.

حل جدول

وارک

آبشاری در استان لرستان


آبشاری در خرم‌آباد

وارک


آبشاری در استان لرستان

آبشار وارک


آبشاری در لرستان

آبشار وارک


آبشاری در استان لرستان

آبشار آب سفید، آبشار افرینه، آبشار برنجه، آبشار چکان، آبشار نوژیان، آبشار وارک


آبشار لرستان

آبشار شوی، آبشار بیشه، آبشار «آب سفید»، آبشار نوژیان، آبشار چکان، آبشار وارک، آبشار سرکانه


آبشارهای استان لرستان

ازنادر، گلهو، آب سفید، ونایی، افرینه، طلایی، نوژیان، وارک، بیشه، وقت و ساعت، سرکانه، تاف، چکان، شیرز، غسلگه

اصطلاحات سینمایی

تصویر با حاشیه محو

تصویری که در مرکز کاملا کانونی و واضح و در حاشیه ها محو است. چنین تصویری مشابه عکس های قدیمی است. از اینگونه تصاویر برای تاکید کردن بر مرکز تصویر و یا برای خلق جلوه عکس های قدیمی استفاده می شود. این روش نخستین بار توسط دیوید وارک گریفیث مورد استفاده قرار گرفت.برای خلق این تصاویر در ساده ترین راوش، حاشیه عدسی دوربین را به وازلین آغشته می کنند.

معادل ابجد

وارک

227

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری