معنی هدهد

حل جدول

هدهد

مرغ سلیمان

بدبدک

پوپک، ابوالربیع

شانه به سر

بدک

بَدبَدَک

پوپک

قاصد سلیمان

فارسی به ترکی

هدهد‬

çavuş kuşu, hüthüt

تعبیر خواب

هدهد

دیدن هدهد خبر خوش بود - یوسف نبی علیه السلام

اگر کسی هدهد را درخواب بیند، دلیل بر مردی بزرگ با خیر است. - محمد بن سیرین

دیدن هدهد در خواب چهار وجه است. اول: خیر. دوم: خوشی. سوم: بزرگی. چهارم: ظفر یافتن. - امام جعفر صادق علیه السلام

لغت نامه دهخدا

هدهد

هدهد. [هَُ دَ هَِ] (ع اِ) پوپک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هُدهُد شود.

هدهد. [هَُ هَُ] (ع اِ) هر مرغ که بانگ و فریاد کند. || کبوتر بسیاربانگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || پوپک. ج، هداهد، هداهید. (منتهی الارب). بوبو. بوبویه. پوپو. مرغ سلیمان. شانه سر. شانه سرک. بوبوک. ابوالربیع. ابوالاخبار. (یادداشت به خط مؤلف). گوشت این پرنده در قدیم مصارف طبی بسیار داشته و در درمان بیماریها تجویز می شده است. (ازتحفه ٔ حکیم مؤمن). پرنده ای است دارای خطوط و الوان مختلف. طبعاً بدبوی است چون آشیانه ٔ خود را در زباله ها گذارد. کنیت آن ابوالاخبار، ابوالثمامه، ابوروح، بوسجار و ابوعبادات است. (اقرب الموارد):
وین هدهد بدیع در این اول ربیع
برُجاس وار تاجی بر سر نهاده وی.
منوچهری.
هدهد چو کنیزکی است دوشیزه
با زلف ایاز و دیده ٔ فخری.
منوچهری.
قمری به مژه درون کشد شعری را
هدهد بسر اندرون زند تیر خدنگ.
منوچهری.
مکن گر راستی ورزید خواهی
چو هدهد سر بپیش شه نگونسار.
ناصرخسرو.
اینت بلقیسی که بر درگاه او
هدهد دین را تولا دیده ام.
خاقانی.
هدهدی گر عروس ملک مرا
خبرآور تویی و نامه سپار.
خاقانی.
تا چو هدهد تاجداری بایدت در حلق دل
طوطی آسا طوق آتش کم نخواهی یافتن.
خاقانی.
پر هدهد به زیر پر عقاب
گوی برد از پرندگان بشتاب.
نظامی.
نوبت هدهد رسید و پیشه اش
و آن بیان صنعت و اندیشه اش.
مولوی.
هدهد قواده در جایی که باشد تاجدار
عار نبود باز را در عهد او بی افسری.
سیف اسفرنگ.
ز نام خود به طمع اوفتاد غافل از این
که هدهدی نشود پادشا به یک افسر.
قاآنی.

هدهد. [هََ هََ] (ع اِ) آواز جن. (منتهی الارب). اصوات جن است و واحد ندارد. (اقرب الموارد).

هدهد. [هَُ هَُ] (اِخ) مرغ افسانه ای است که در دربار سلیمان میزیست. داستان این مرغ وپیام آوری او از سلیمان به جانب بلقیس ملکه ٔ سبا در سوره ٔ نمل آمده. رجوع به قرآن کریم سوره ٔ نمل شود.

فرهنگ فارسی آزاد

هدهد

هُدهُد، شانه سر، مرغ سلیمان، پوپو، بوبو، پوپک، بوبک یا مرغ خوش خبر پرنده ایست قدری کوچکتر از کبوتر که دسته ای پر به شکل تاج یا شانه بر سر دارد، تیزبین است و نامه بر و مشهور به خوش خبر (جمع: هَداهِد، هَداهِید)، هدهد لقب آقامیرزا کریم عطّار نیز بوده است،

مترادف و متضاد زبان فارسی

هدهد

پوپک، شانه‌بسر

فرهنگ فارسی هوشیار

هدهد

هر مرغ که بانگ و فریاد کند، شانه بسر

فرهنگ معین

هدهد

(هُ هُ) [ع.] (اِ.) شانه به سر، مرغ سلیمان.

فرهنگ عمید

هدهد

پرنده‌ای خاکی‌رنگ، کوچک‌تر از کبوتر با خال‌های زرد، سیاه، و سفید که روی سرش دسته‌ای پَر به ‌شکل تاج یا شانه دارد، شانه‌به‌سر، مرغ سلیمان، پوپک، شانه‌سرک، کوکله. δ در خوش‌خبری به ‌او مثل می‌زنند،

معادل ابجد

هدهد

18

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری