معنی هامان

فرهنگ فارسی آزاد

هامان

هامان، در آثار اسلامی نام وزیر فرعون در زمان حضرت موسی می باشد،

لغت نامه دهخدا

هامان

هامان. (اِخ) نام وزیرفرعون بود. و این لغت عجمی است. (برهان) (ناظم الاطباء). نام کافری که وزیر فرعون بود. (کشف اللغات) (لطایف) (غیاث). وزیر اول اخشویروش (خشایارشا که او را با اردشیر خلط کرده اند) بود که بر مُردَخای یهودی غضبناک شد، زیرا که وی را تعظیم ننموده بود، بدین لحاظ پادشاه را بر آن داشت که فرمانی صادر فرمود که یهود را در تمام ممالک فارس به قتل رسانند. اما اِستر زن یهودی خشایارشا شاهنشاه هخامنشی، این فرمان را باطل نمود و هامان را بر همان داری که از برای مردخای حاضر نموده بود دار کشیدند وروز چهاردهم و پانزدهم آن ماه را محض خلاصی یهود از دشمنانشان عید قرار دادند و عید فور یا فوریم خوانده شد. و در این دو روز در وقت ذکر اسم هامان، یهود صفیر استهزا میزنند. (قاموس کتاب مقدس). ولی چنانکه دیدیم در روایات اسلامی هامان را وزیر فرعون معرفی کرده اند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 2310):
ای از دل تو خدای ایمان برده
کفرت سبق از ثمود و هامان برده.
فخرالدین محمد سرخسی.
هارون زمانه را ندیدی
ای غره شده به مکر هامان.
ناصرخسرو.
علی هارون امت بود دشمن زآن همی دارد
مر او را کش چنین آموخت ره فرعون و هامانش.
ناصرخسرو.
تو نبیره ٔ پسر موسی و هارونی
زین قبل من عدوی لشکر هامانم.
ناصرخسرو.
دست هامان ستمکاره ز تو کوته شود
گر تو اندر شهر ایمان خطبه بر هارون کنی.
ناصرخسرو.
اگر هارون ز موسی ترجمان بود
که حجت گفت بر فرعون وهامان.
ناصرخسرو.
تو ای جاهل برو با اهل هامان
مرا بگذار با اولاد هارون.
ناصرخسرو.
لیکن ننماییمت راه هارون
تا بازنگردی ز راه هامان.
ناصرخسرو.
ز یار زشت نامت زشت شد اما سزاواری
چنان کز بخت فرعون لعین بدبخت شد هامان.
ناصرخسرو.
برز گران را نگر چگونه ز مستی
بهره ٔ هارون همی دهند به هامان.
ناصرخسرو.
چون باز بگردی بسوی موسی و هارون
یکره بشوی سیر ز فرعون وز هامان.
ناصرخسرو.
تخم بد را چه بود بار مگر هم بد
مکر فرعون که پذرفت مگر هامان.
ناصرخسرو.
گفت: ای برادر! شکر نعمت باری عز اسمه همچنان بر من افزونتر است که میراث پیغمبران یافتم، یعنی علم و ترا میراث فرعون و هامان رسید یعنی ملک مصر. (گلستان).
به چه خرمی و نازان گرو ازتو برد هامان
اگرت شرف همین است که مال و جاه داری.
سعدی.
اگر گویندش اندر نار جاوید
بخواهی ماند با فرعون و هامان.
سعدی.
گفت یکچند مرا داشت جنیبه فرعون
گفت یکچند مرا داشت بر آخور هامان.
محمود جوهری هروی.
برای اطلاع بیشتر رجوع به عهد عتیق، کتاب استر باب 1-10 شود.

هامان. (اِخ) نام برادر حضرت ابراهیم بوده و در وقت سوزانیدن اصنام و بتها سوخته شد. (برهان) (ناظم الاطباء).

حل جدول

نام های ایرانی

هامان

پسرانه، معرب از یونانی، مشهور، نام وزیر اخشویروش

فرهنگ فارسی هوشیار

هامان سوز

(اسم) روز چهاردهم از ماه آذار (د وم) که در آن روز یهودیان صورتکها میساختند بنام هامان (وزیر خشیارشا) و بردار میکشیدند و سپس آنها را میسوزاندند.

فرهنگ معین

هامان سوز

(اِمر.) روز چهاردهم از ماه آذار (دوم) که در آن روز یهودیان صورتک ها می ساختند به نام هامان (وزیر خشایار شا) و بر دار می کشیدند و سپس آن ها را می سوزاندند.

آیه های قرآن

الى فرعون و هامان و قارون فقالوا ساحر کذاب

بسوى فرعون و هامان و قارون؛ ولى آنها گفتند: «او ساحرى بسیار دروغگو است!»


و قال فرعون یا هامان ابن لی صرحا لعلی ابلغ الاسباب

فرعون گفت: «اى هامان! براى من بناى مرتفعى بساز، شاید به وسایلى دست یابم،


و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون

و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم؛ و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آنها [= بنى اسرائیل‏] بیم داشتند نشان دهیم!


فالتقطه ال فرعون لیکون لهم عدوا و حزنا ان فرعون و هامان و جنودهما کانوا خاطئین

(هنگامى که مادر بفرمان خدا او را به دریا افکند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد! مسلّماً فرعون و هامان و لشکریانشان خطاکار بودند.


و قارون و فرعون و هامان و لقد جاءهم موسى بالبینات فاستکبروا فی الارض و ما کانوا سابقین

و «قارون» و «فرعون» و «هامان» را نیز هلاک کردیم؛ موسى با دلایل روشن به سراغشان آمد، امّا آنان در زمین برترى جویى کردند، ولى نتوانستند بر خدا پیشى گیرند!

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

هامان

97

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری