معنی نفوس
لغت نامه دهخدا
نفوس. [ن َ] (ع ص) نافس. عائن. (از متن اللغه). شورچشم.
نفوس. [ن ُ] (ع اِ) ج ِ نَفس. رجوع به نَفس شود.
- نفوس ثلاثه، نفس اماره و لوامه و مطمئنه، یا کنایه از ارواح ثلاثه که روح حیوانی و نباتی و جمادی است. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به ترکیبات نَفس شود.
- نفوس قدسیه، ذاتهای پاک و ارواح اخیار. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به نَفس شود.
|| نزد ارباب صنعت، کباریت و زرانیخ. (یادداشت مؤلف). || (مص) نفاسه. نفاس. نفس. نفیس. مرغوب فیه بودن. (از المنجد). رجوع به نَفَس و نفاسه شود.
حل جدول
اهالی، جمعیت، سکنه، اشخاص، مردم، ازدحام، حدس، فال، فرض
فرهنگ عمید
نَفْس
مترادف و متضاد زبان فارسی
اهالی، جمعیت، سکنه، اشخاص، مردم، ازدحام، حدس، فال، فرض
فارسی به عربی
سکان
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
جمع نفس
نفوس زدن
(مصدر) فال زدن. توضیح این کلمه ترکیب غالبا در معنی فال بد زدن استعمال میشده. یا نفوس بد زدن. فال بد زدن: اول مسافرت نفوس بد نزن خ
نفوس آسمانی
روان های برین روان های بالا فرشتگان
نفوس علوی
روان های برین روان های بالا فرشتگان
نفوس بالا
روان های برین روان های بالا فرشتگان
معادل ابجد
196