معنی ناگویا

لغت نامه دهخدا

ناگویا

ناگویا. (ص مرکب) آنکه گویا نیست. که سخن گفتن نتواند. غیرناطق. مقابل گویا:
چو مدحش گفت نتوانی چه گویا و چه ناگویا
چو رویش دید نتوانی چه بینا و چه نابینا.
فرخی.
رجوع به گویا شود.

ناگویا. [گ ُ] (اِخ) از شهرهای صنعتی ژاپن است واقع در قسمت مرکزی جزیره ٔ هنشو. جمعیت آن 1592000 نفر است.

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناگویا

اصم، صامت، گنگ، مبهم،
(متضاد) ناطق

فارسی به انگلیسی

ناگویا

Expressionless, Inarticulate, Inexpressive


ناشنوا - ناگویا

Deaf-Mute

فرهنگ فارسی هوشیار

ناگویا

(صفت) آنکه سخن نتواندگفت غیرناطق عجم صامت.

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

irrational

ناگویا


unvocal

ناگویا

معادل ابجد

ناگویا

88

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری