معنی میرشب
حل جدول
گزمه
شبگرد، عسس، میرشب
گزمه
شبگرد ، عسس ، میرشب
گزمه
عسس
میرشب
شبگرد و نگهبان
میرشب
گزمه و داروغه
شبگرد، عسس، میرشب
گزمه
شبگرد، عسس، میرشب
عسس و داروغه
شبرو, پاسبان عصر قاجار, شبگرد, میرشب, نگهبان، شبگرد، پاسبان
واژه پیشنهادی
عسس، میرشب
فرهنگ فارسی آزاد
عَسَس، شبگرد-پاسبان- میرشب،
مترادف و متضاد زبان فارسی
طوافکننده، طوافگر، شبگرد، عسس، میرشب
میربازار
پاسبان، شبگرد، عسس، میرشب
شبگرد
داروغه، عسس، گزمه، میربازار، میرشب، شبپوی، شبرو
فرهنگ فارسی هوشیار
شبگرد میر شب (اسم) شبگرد میرشب
لغت نامه دهخدا
سیاه پوش. (نف مرکب، اِ مرکب) آنکه جامه ٔ سیاه پوشد. || مجازاً، زنگی. حبشی:
فلک از طالع خروشانش
خوانده شاه سیاه پوشانش.
نظامی.
|| سیاه رنگ:
تیغ کبود غرق خون صوفی کار آب کن
زاغ سیاه پوش را گفته صلای معرکه.
خاقانی.
|| شب گرد. عسس. میربازار. میرشب. (برهان) (از آنندراج). شرطه. (مهذب الاسماء) (تفلیسی). || چاوش و آن کسی باشد که پیشاپیش پادشاهان دورباش گوید و این جماعت در قدیم بجهت هیبت و صلابت و سیاست سیاه می پوشیده اند. (برهان) (از آنندراج): و این مثال بداد و سیاه پوشان برآمدند و حجت تمام بگرفتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 292). || سوگوار ماتمی و صاحب تعزیت. (برهان) (آنندراج). || شیربانان یعنی جماعتی که شیر، ببر و جانوران درنده نگاه میدارند. (برهان).
معادل ابجد
552