معنی مفتضح

لغت نامه دهخدا

مفتضح

مفتضح. [م ُت َ ض ِ / ض َ](ع ص) رسواو نمایان.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء): فضوح، ای مُفِتضِح.(محیط المحیط)(معجم متن اللغه). || بی آبرو و بی ناموس و بی آبروشده و رسواگشته و بدنام.(از ناظم الاطباء). که عیب یا عیبهای نهانی او آشکار شده است.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مفتضح شدن، رسوا شدن. بدنام شدن. بی آبرو شدن.
- مفتضح کردن، رسوا کردن. بدنام کردن. بی آبرو کردن.

فارسی به انگلیسی

مفتضح‌

Disreputable

فرهنگ معین

مفتضح

(مُ تَ ضَ) [ع.] (اِمف.) رسوا، بی آبرو.

حل جدول

مفتضح

ننگ‌آور

ننگ آور

آبرو باخته

فارسی به عربی

مفتضح

سیی السمعه، مخزی

فرهنگ فارسی هوشیار

مفتضح

رسوا و نمایان، بی آبرو و بی ناموس و رسوا گشته

فرهنگ فارسی آزاد

مفتضح

مُفتَضِح، رسوا شونده، مشهور و منتشر شوند (معایب یا هر امر دیگر)، رسوا و بی آبرو، در فارسی گاهی مُفتَضَح تلفظ می کنند،

فرهنگ عمید

مفتضح

رسوا، نمایان،

مترادف و متضاد زبان فارسی

مفتضح

بدنام، بی‌آبرو، رسوا، ننگین،
(متضاد) آبرومند، خوشنام، زشت، بد


مفتضح شدن

بدنام‌شدن، رسوا شدن، بی‌آبرو شدن


مفتضح کردن

بدنام کردن، رسوا کردن، بی‌آبرو کردن

فارسی به آلمانی

مفتضح

Niederträchtig, Ruchlos, Schamlos, Schändlich, Verrucht, Verrufen

واژه پیشنهادی

مفتضح

رسوا

انگلیسی به فارسی

infamous

مفتضح

معادل ابجد

مفتضح

1328

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری