معنی لنف

لغت نامه دهخدا

لنف

لنف. [ل َ] (فرانسوی، اِ) بلغم. خلطی مایل به زردی یا بیرنگ که از سیر و حرکت گلوبولهای سفید به دست آید و در رگهای لنفی جریان دارد. || شیره ٔ آب مانندی که در نباتات جریان دارد.

فرهنگ فارسی هوشیار

لنف

بنگرید به لمف (اسم) مایعی که حول سلولهای بدن قرار دارد و رابط بین سلولهای بدن قرار دارد و رابط بین سلولهای بدن و خون است. اصل مایع لمف از پلاسمای خون است بدین طریق که از جدارعروق شعریه پلاسمای خون همراه با گلبولهای سفید بخارج نشت میکند و تشکیل مایعی بنام آب میان بافتی یا لمف میدهد. این مایع همیشه در تجدید است. سلولهای بدن که از اطراف بوسیله عروق شعریه احاطه شده اند در مایع لمفی غوطه ورند و اکسیژن و مواد غذایی لازم را از لمف میگیرند و مواد حامله خود را به لمف پس میدهند. بعدا این مایع بوسیله مجاری مخصوص موسوم به مجاری لمفی جمع آوری شده و تشکیل لمف جاری را میدهد. در حقیقت لمف جاری یک قسم فاضل آب سلولهای بدن است که بوسیله مجاری مخفی مجددا وارد گردش خون میشود بدین طریق که لمف های قسمت راست سرو گردن بوسیله یک ورید بزرگ لمفی به ورید تحت ترقوه راست میریزد و عروق لنفی سایر قسمتهای بدن همگی بقنات الصدر وارد میشوند و لمف جاری در آن بوسیله این قنات به ملتقای وریدی و داجی تحت ترقوی چپ میریزد. ترکیب شیمیایی لمف در تمام انساج بدن یکسان نیست و بر حسب نسوج مختلف متفاوت میباشد. بطور کلی لمف مایعی است شور مزه و تقریبا بی رنگ ولی در هنگام هضم بعلت اختلاط با شیل که دارای مقدار زیادی قطرات چربی است برنگ سفید شیری در میاید. وزن مخصوص آن ما بین ‎007 ,‎ 1 تا ‎043 ,‎1 است لمف مانند خون ولی بسیار بطی ء تر از آن منعقد میشود. علت و طرز انعقادش هم با خون یکی است. حجم لخته لمفی کوچک است بعلاوه بسیار کم خود را جمع میکند. در هر میلیمتر مکعب مایع لمف در حدود 7000 لمفوسیت وجود دارد. قسمت اعظم این لمفوسیت ها از جدار مویرگها واردآب میان بافتی میشوند و قسمتی هم از غدد لمفی منشا گرفته وارد لمف جاری میگردند. وقتی که از لمف عناصر سلولی یعنی لمفوسیت های آنرا بگیرند و نیز قطرات چربی آنرا جدا سازند مایعی که باقی بماند پلاسمای لمف نام دارد که ترکیبش همانند پلاسمای خون است و لمف عاری از گلبول قرمز است و مقدار اکسیژن آن هم بسیار کم و نزدیک به صفر است لنف آب میان بافتی.

فرهنگ عمید

لنف

مایع بی‌رنگ یا اندکی زرد متشکل از پلاسما و گلبول‌های سفید که ازدیوارۀ مویرگ‌ها به بیرون تراویده، در رگ‌های لنفاوی جریان می‌یابد و مواد را بین خون و سلول‌های بدن جابجا می‌کند،
شیره‌ای آبکی که در نباتات جریان دارد،

حل جدول

لنف

آب میان بافتی

آب میان بافتی، خون سفید

خون سفید


بخش مایع خون یا لنف

پلاسما


تنابه

لنف


آب میان بافتی، خون سفید

لنف

فرهنگ معین

لنف

(لَ) [انگ.] (اِ.) مایعی زرد رنگ یا بی رنگ و شفاف که در عروق لنفاوی جریان دارد، از جدار مویرگ ها به خارج می تراود و تنها دارای یک نوع گویچه سفید است.

مترادف و متضاد زبان فارسی

لنف

آب، خلط، لمف

سوئدی به فارسی

lymf-

لنفاوی، لنف بر، بلغمی، موجد لنف،


lymfk rl

لنفاوی، لنف بر، بلغمی، موجد لنف،

انگلیسی به فارسی

lymph

لنف


Lymph

لنف

معادل ابجد

لنف

160

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری