معنی قوطی
لغت نامه دهخدا
قوطی. [] (معرب، اِ) طریفلون است که به عربی حسک نامند. (فهرست مخزن الادویه).
قوطی. (ترکی، اِ) تبنگو و حقه و صندوقچه. (ناظم الاطباء). ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند. (فرهنگ نظام). قوتی.
- قوطی سیگار؛ جعبه ای که در آن سیگار نهند. || واحد وزن در قدیم (مخصوصاًدر شمال ایران) معادل دو من و سه چارک شاه. (فرهنگ فارسی معین).
فارسی به انگلیسی
Box, Can, Container, Packet
فرهنگ عمید
جعبۀ کوچک مقوایی یا فلزی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
جعبه، صندوقچه
فارسی به عربی
رزمه، صندوق، علبه، یستطیع
عربی به فارسی
وحشی , وهمی , زبان گوتیک , سبک معماری گوتیک , حروف سیاه قلم المانی
فارسی به آلمانی
Boxen, Büchse (f), Darf, Dose (f), Einmachen, Kann, Kanne (f), Kasten (m), Können, Konzentrieren, Packung (f), Schachtel (f), Verpackung (f), Zusammenpacken
فرهنگ معین
ظرفی برای نگه داری یا حمل چیزی به شکل هندسی منظم با ته مسطح، جعبه، به ویژه جعبه کوچک.، توی ~ هیچ عطاری پیدا نشدن بسیار عجیب و غیرمنتظره بودن. [خوانش: [تر.] (اِ.)]
حل جدول
ظرفی معمولاً استوانهای یا مکعب و دردار برای نگهداری چیزی
ظرفی معمولاً استوانه ای یا مکعب و در دار برای نگهداری چیزی
فرهنگ فارسی هوشیار
ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند
فارسی به ایتالیایی
گویش مازندرانی
معادل ابجد
125