معنی قاطی

لغت نامه دهخدا

قاطی ور قاطی

قاطی ور قاطی. [وَ] (ص مرکب) درهم برهم. (فرهنگ رازی). قاطی پاطی.


قاطی

قاطی. (از ترکی، ص) مخلوط. درآمیخته. رجوع به قاتی شود.
- قاطی کردن، مخلوط کردن. درهم کردن. آمیختن. درآمیختن. رجوع به قاتی کردن شود.


قاطی پاطی

قاطی پاطی. (ص مرکب، از اتباع) درهم و برهم. مخلوط بی تناسب. رجوع به قاتی پاتی شود.


قاطی پاطی شدن

قاطی پاطی شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) مخلوط شدن. (فرهنگ رازی). رجوع به ترکیب قاتی پاتی شدن شود.

حل جدول

قاطی

داخل هم کردن و به هم زدن است

داخل هم کردن و به هم زدن است.


قاطی پاطی

زیر و رو

در هم آمیخته، مخلوط


چیزهای قاطی

آش در هم جوش

مترادف و متضاد زبان فارسی

قاطی

آمیخته، درهم، مخلوط،
(متضاد) سوا


قاطی کردن

آغشتن، آمیختن، درهم کردن، مخلوط کردن، ممزوج کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

قاطی

مخلوط، در آمیخته


قره قاطی

ترکی اورشین (گویش گیلکی) قراقاطی بنگرید به قراقاطی

فرهنگ عوامانه

قاطی

داخل هم کردن و به هم زدن است.

فرهنگ معین

قره قاطی

(قَ رَ) (ص مر.) آمیخته به هم.

معادل ابجد

قاطی

120

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری