معنی قلدر

لغت نامه دهخدا

قلدر

قلدر. [ق ُ دُ] (ترکی، ص) خشن و تنومند. گردن کلفت. زورمند. قلچماق. رجوع به قلچماق شود.

فرهنگ عمید

قلدر

مرد پرزور، گردن‌کلفت، و خودسر،

حل جدول

قلدر

آدم قلچماق، گردن کلفت

آدم قلچماق و گردن کلفت.

مرد زورگو


گردن کلفت

قلدر

مترادف و متضاد زبان فارسی

قلدر

زورگو، مستبد 2، قلچماق،
(متضاد) دموکرات‌منش

فرهنگ فارسی هوشیار

قلدر

خشن و تنومند، گردن کلفت، زورمند

فرهنگ معین

قلدر

(قُ دُ) [تر.] (ص.) قوی، گردن کلفت.

فارسی به انگلیسی

قلدر

Bully, Dictatorial, Racketeer, Strongman, Thug


قلدر (عامیانه‌)

Strong-Arm

فارسی به عربی

قلدر

شرس

فرهنگ عوامانه

قلدر

آدم قلچماق و گردن کلفت را گویند.

فارسی به آلمانی

قلدر باجگیر

Bandenmitglied [noun]

واژه پیشنهادی

شاه قلدر

رضا شاه

معادل ابجد

قلدر

334

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری