معنی فاضلانه

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

فاضلانه

فرجادانه هنر ورانه ‎ بروش فاضلان: این مقاله را فاضلانه فاضلانه نوشته است، (صفت) هر چه در آن نشانه فضل و دانش باشد مقاله فاضلانه.

لغت نامه دهخدا

فاضلانه

فاضلانه. [ض ِ ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) به روش بزرگان و دانشمندان، چنانکه گوییم: فلان این مقاله را فاضلانه نوشته است. || هرچه در آن نشانه ٔ فضل و دانش توان دید. رجوع به فاضل (ع ص) شود.


کاملانه

کاملانه. [م ِ ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) بطور کمال و فضل. فاضلانه و عالمانه. (ناظم الاطباء).


رزنبرگ

رزنبرگ. [رُ زِم ْ ب ِ] (اِخ) خاورشناس نامی آلمان که زراتشت نامه را از روی پنج نسخه ٔ خطی به سال 1904 م. در پطرزبرگ با مقدمه و یادداشتهای فاضلانه ای به فرانسه ترجمه کرده است. رجوع به فهرست مزدیسنا و ادب پارسی شود.


فاضل

فاضل. [ض ِ] (ع ص) فزونی یابنده. (از اقرب الموارد). || به مجاز کسی را گویند که در دانش و علم بر دیگران فزونی یابد، و بدین معنی در زبان فارسی بسیار رایج است. مقابل مفضول. دانشمند. صاحب فضل. مردداننده. ج، فضلاء. (یادداشت بخط مؤلف):
چون خویشتنت کند خرد باقی
فاضل نشود کسی جز از فاضل.
ناصرخسرو.
این بوسهل مردی امامزاده و محتشم و فاضل و ادیب بود اما شرارت و زعارت در طبع وی مؤکد شده. (تاریخ بیهقی). بونصر بر شغل عارضی بود که فرمان یافت و مردی سخت فاضل و زیبا و ادیب و خردمند بود. (تاریخ بیهقی).
تا تو درعلم با عمل نرسی
عالمی، فاضلی، ولی نه کسی.
سنائی.
فضل درد سر است خاقانی
فاضل از دردسر نیاساید.
خاقانی.
جاهل آسوده فاضل اندر رنج
فضل مجهول و جهل معتبراست.
خاقانی.
در ملت محمد مرسل نداشت کس
فاضلتر از محمد یحیی فنای خاک.
خاقانی.
کس نبیند بخیل ِ فاضل را
که نه در عیب گفتنش کوشد.
سعدی (گلستان).
|| زاید. فزونی. مازاد. (یادداشت بخط مؤلف): آنچه فاضل و زیاد آمد با او رد گردانید و او را بازگشودند. (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 161). || هنری. هنرور. هنرمند. (یادداشت بخط مؤلف). || نیکو و پسندیده: اگر نیم نانی بخوردی فاضلتر از این بودی. (گلستان). || بااهمیت و ارجمند: جامع شیراز جائی فاضل است. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 133).
ترکیب ها:
- فاضلانه. فاضل شدن. فاضل گردانیدن. فاضل گشتن. رجوع به این ترکیبات شود.


طرز

طرز. [طَ] (معرب، اِ) هیئت و شکل چیزی. (منتهی الارب). جوالیقی آرد: فارسی معرب است. عرب میگوید طرز فلان طرز نیکی است، یعنی زی و هیئت او. و این کلمه در جید هر چیز بکار برده شده است. رؤبه گوید: فاخترت من جید کل شی ٔ. (المعرب جوالیقی ص 224). || خوب از هر چیزی. || طور و طریقه. (آنندراج). قاعده. روش. (برهان). مؤلف آنندراج آرد: وبا لفظ نمودن و ریختن و آموختن مستعمل:
چشمت به فسون بسته غزالان ختن را
آموخته نطق نگهت طرز سخن را.
کلیم (از آنندراج).
شیوه. طریقه ای در عمل. طراز. نمط. اسلوب.طریق. سان. گونه. گون. لون. ترتیب: البته هیچ سوی من [احمدبن ابی دواد] ننگریست [افشین]، فراایستادم، و از طرزی دیگر سخن پیوستم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 171). سلوک کن بر طبق ستوده تر اطوار خود، و راه نماینده تر اخلاق خود...، و کریمتر طرزهای خود، در رعایت آنچه ما آن را در نظر تو زینت داده ایم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). ازآن ِ این خداوند از آن طرز است، سود نخواهد داشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 630). ج، طرز، طروز، اطراز. || قلاب دوزی. (دزی ج 2 ص 35). || در رشته کشیدن مروارید. (دزی ج 2 ص 35). || خانه ٔ بدرازا. ازهری گوید: معرب از فارسی ترز. خانه ٔ تابستانی. و نیز رجوع به طزر و فرهنگ شعوری ج 2 ص 163 و 167 شود. || در اصطلاح بلغا مقصدی را گویند از مقاصد نظم که به صفتی ازاوصاف نظم مخصوص گردانیده باشند، و این را طریق نیزگویند و جمله ٔ طرزها نُه طرز باشند: اول طرز حکیمانه، و آن طرز حکیم سنائی است، مشکل و مشتمل بر مواعظ و تشبیه و امثال و معرفت سلوک و متعلقات آن و کلام اوجامع است و خوب. دوم طبعانه، و آن طرز خاقانی است، و تعریف آن غلو در مشکلات نظم است، چنانچه اغلاقات و اغراقات و تشبیهات بدیع و تحمیلات لطیف و کنایات و تصویرات غریب و عبارات لائقه. سوم فاضلانه، و آن طرز انوری است. و این طرز مشتمل است بر الفاظ معتبر به استغراق و بلاغت و ابداع علوی است معتبر. چهارم مترسلانه، وآن طرز ظهیر فاریابی است و عبارت است از تصرفات در ایهام ذوالمعنیین و تشبیهات نو و اغراقات بلیغ. پنجم محققانه، و آن طرز عبدالواسع جبلی است. و تعریف آن ملایمت و جزالت است در ایراد مطابقات و مشابهات و تقسیمات و تفسیرات و تفصیل الفاظ و سیاقت. ششم ندیمانه، و آن طرز فردوسی و نظامی است، مشتمل بر بیان قصص و حکایات و تواریخ و فصاحت معانی بدیع و تشبیهات عجیب.هفتم عاشقانه، و آن طرز سعدی است و آن حاوی ملایمت وذوق است. هشتم خسروانه، و آن طرز حضرت امیرخسرو دهلوی است و آن جامع جمیع لطائف نظم و محتوی تمام کمالات سخن است. نهم باحفصانه، و آن کلامی است مشتمل بر الفاظی که آنها را در استعمال مهجور داشته اند و گفته اندکه اگر زبان پخته ٔ فارسی را از الفاظ عربی چاشنی دهند، اگر گوارا بود مترسلانه خوانند و اگر ناگوار آید باحفصانه خوانند. و حضرت امیرخسرو دهلوی فرموده که دانش پنج است، و آن چون پنج گنج حکیمانه و فاضلانه و عاشق خوش طبعانه و شاعرانه یک ثمره اند. و محققانه و مدققانه را شاعرانه گفته اند. و ندیمانه ٔ خوب طبعانه را نام نهاده اند. کذا فی جامعالصنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون).


غنی

غنی. [غ َ] (اِخ) قاسم غنی. به سال 1316 هَ. ق. در شهر سبزوار متولد شد. پدرش سیدعبدالغنی زراعت پیشه بود و از محضر حاج ملا هادی سبزواری حکیم و فیلسوف معروف معاصر درک فیض کرده بود، و به فلسفه و ادبیات علاقه داشت و از این رو فرزندش نیز از کودکی شوق وافر به تحقیق و مطالعه در فنون ادب و فلسفه پیدا کرد. چهارده سال بیش نداشت که پدرش جهان را وداع گفت. پس از طی تحصیلات مقدماتی برای تکمیل مطالعات و معلومات به تهران آمد وبه مدرسه ٔ دارالفنون قدیم که یکی از مدارس معروف آن زمان بود وارد شد، و در سال آخر تحصیل برای ادامه ٔ تحصیلات در رشته ٔ پزشکی به بیروت رفت و در آنجا دانشکده ٔ طب را به پایان رسانید و به اخذ دکتری نایل آمد و به زبان و ادبیات عرب احاطه ٔ کامل پیدا کرد. غنی در اواخر سال 1299 هَ. ش. به ایران بازگشت و به سبزوار رفت، و در آنجا مدت سه سال به طبابت اشتغال داشت، و پس از آن برای تکمیل تحصیلات خود به فرانسه رفت و در آنجا با محمد قزوینی آشنایی پیدا کرد، و در مجالسی که برای تحقیق در آثار ادبی و تاریخی و حکمت و عرفان در منزل هر یک از آنان تشکیل میشد از محضر یکدیگرکسب فیض میکردند. در آذرماه سال 1307 هَ. ش. به ایران بازگشت و مدت یک سال در سبزوار و چند سال در مشهد به طبابت پرداخت. در دوره های 10، 11، 12 و 13 بنمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد. در اسفندماه سال 1314 هَ. ش. بعنوان استاد در دانشکده ٔ طب بتدریس دروس بیماریهای عصبی و تاریخ طب و علم اخلاق پزشکی مشغول شد، و مدت دو سال نیز در دانشکده ٔ معقول و منقول به تدریس علم النفس پرداخت، و در همان احوال به عضویت کمیسیون پزشکی فرهنگستان ایران انتخاب شد. غنی پس از حادثه ٔ شهریور 1320 هَ. ش. برای نخستین بار در دولت سهیلی وزیر بهداری، سپس در فروردین ماه سال 1323 در کابینه ٔ ساعد وزیر بهداری و بعد وزیر فرهنگ شد، ولی در تاریخ نهم اردیبهشت همان سال بسبب کسالت مزاج از شغل خود استعفا کرد. و1945 م. بنمایندگی از طرف دولت ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو شرکت کرد، و پس از آن نیز چندبار در کنفرانسهای مختلف جهانی بعنوان نماینده ٔ دولت ایران شرکت جست، و سه سال در کشورهای متحده ٔ آمریکا به مسافرت و مطالعه و تحقیق و تتبع پرداخت. در اثر حادثه ٔ اتومبیل در سرحد کشور مکزیک استخوان پایش شکست و چهار ماه و نیم بستری بود. پس از رفع بیماری از طرف دولت ایران به سفارت کبرای مصر منصوب شد. در شهریورماه سال 1326 هَ. ش. به ایران بازگشت، و در آبان ماه سال 1327 بسمت سفیر کبیر ایران در ترکیه منصوب و عازم آنکارا شد، و در آنجا از این شخصیت ممتاز علمی و ادبی استقبال شایانی بعمل آمد. مدتی پس از آن برای معالجه به امریکا رفت، ولی مداوا مؤثر واقع نشد و در تاریخ دهم فروردین ماه سال 1331 هَ. ش. در لوس آنجلس درگذشت. غنی یکی از رجال نامی و شخصیتهای بزرگ فرهنگی و سیاسی معاصر و از خدمتگزاران ادب و زبان فارسی بود. به زبانهای فرانسوی و انگلیسی و عربی احاطه ٔ کامل داشت، و با افکار بزرگان باخترزمین آشنا بود. به آثار آناتول فرانس دانشمند معروف فرانسه بسیار علاقه مند بود و سه کتاب از آثار او را به فارسی سلس ترجمه کرده است. محمد قزوینی در این باره مینویسد: «نخستین قدمی که دراین راه دیدم ایشان برداشته بودند، و آن ترجمه و طبع دو داستان معروف نویسنده ٔ مشهور فرانسه آناتول فرانس بود که در کمال خوبی با انشاء روان منسجم و بکلی عاری از جمیع این سخافتهای اختراعی سنوات اخیر به اضافه ٔ حواشی و توضیحات بسیار مفید از عهده ٔ آن برآمده بودند. یکی داستان طائیس که از شاهکارهای مشهور نویسنده ٔ فرانسوی مزبور است و مکرر در اپرای پاریس به معرض نمایش گذارده شده است و دیگری «عصیان فرشتگان » است. داستان طائیس بسال 1308 و کتاب عصیان فرشتگان 1309 به طبع رسیده است، و «بریان پزی ملکه ٔ سبا» را در آذرماه 1323 هَ. ش. بمناسبت صدمین سال تولد آناتول فرانس با کمال دقت و امانت به فارسی روان ترجمه کرده، حواشی و توضیحات لازم بسیاری بر آن افزوده است، و مسائل علمی، فلسفی و حکمی را نیز توضیح داده است. غنی از نظر اعتقادی که به لسان الغیب حافظ داشت، در آثار و احوال حافظ و حوادث زمان او تحقیقات و تفحصات عمیق کرد. و در کتاب نفیس «بحث در آثار و افکار و احوال حافظ» نکات تاریک زمان او را روشن ساخت، و از این راه خدمت بزرگی به ادبیات زبان فارسی نمود. محمد قزوینی دوست و معاشر آن مرحوم در مقدمه ٔ جلد اول اهمیت این کتاب را بتفصیل بیان کرده است. (رجوع به مقدمه ٔ مذکور شود). جلد اول کتاب که راجع به تاریخ عصر حافظ یا تاریخ مفصل فارس و مضافات و ایالات مجاور آن در قرن هشتم هجری است در مرداد سال 1321 هَ. ش. به انضمام حواشی و فهارس مربوط و مقدمه ٔ فاضلانه ٔ محمد قزوینی در تهران در چاپخانه ٔ بانک ملی ایران به چاپ رسید، وجلد دوم آن که تاریخ تصوف در اسلام و تطورات و تحولات مختلف آن از صدر اسلام تا عصر حافظ است در آبان ماه سال 1322 هَ. ش. به انضمام مقدمه و حواشی و فهارس مبسوط بعلاوه ٔ فرهنگ مصطلحات صوفیه طبع شد. علاوه بر کتاب فوق، غنی با همکاری دانشمند فقید محمد قزوینی، دیوان حافظ را نیز جداگانه تصحیح کرد و این دیوان به سال 1320 هَ. ش. از طرف وزارت فرهنگ انتشار یافت. سایر تألیفات و آثار غنی عبارتند از: 1- رساله ای در شرح احوال و آثار ابن سینا در 106 صفحه که در دی ماه سال 1315 هَ. ش. از طرف دبیرخانه ٔ فرهنگستان ایران انتشار یافت. 2- معرفه النفس، از انتشارات مؤسسه ٔ وعظو خطابه و مجموعه ٔ دروس او در دانشکده ٔ معقول و منقول. 3- مشارکت در تصحیح رباعیات عمر خیام با فروغی که بسال 1321 هَ. ق. به طبع رسید. 4- مشارکت در تصحیح تاریخ بیهقی با اکبر فیاض استاد دانشگاه در سال 1324 هَ. ش.. غنی ایام فراغت را به مطالعه و تحقیق میگذرانید. کتابخانه ٔ شخصی او شامل پنجهزار جلد کتاب خطی و چاپی و حاوی نسخ ممتازی از کتب نفیس قدیم و جدید بود. بقرار مسموع غنی نظر به علاقه ٔ فراوانی که به آثار فرهنگی و ملی و هنرهای زیبا در طی سالیان دراز داشت، موزه ای از عکسها و خطوط رجال و مشاهیر ایران فراهم آورده بود که از لحاظ نفاست و زیبایی کم نظیر است، و کمتر میتوان به جمعآوری آن موفق شد. (از مجله ٔ دانش سال 1331 شماره ٔ 10 و 11 ص 565 به اختصار). و رجوع به مجله ٔ مذکور شود.

مترادف و متضاد زبان فارسی

فاضلانه

حکیمانه، خردمندانه، دانشمندانه، عالمانه،
(متضاد) جاهلانه


دانشمندانه

حکیمانه، عالمانه، فاضلانه،
(متضاد) جاهلانه


محققانه

دانشمندانه، عالمانه، فاضلانه، پژوهشگرانه، منتج‌ازپژوهش


عالمانه

بخردانه، خردمندانه، دانشمندانه، فاضلانه، محققانه،
(متضاد) جاهلانه

فرهنگ عمید

فاضلانه

همراه با فضل،
(قید) به‌روش فاضلان، مانند فاضلان،

حل جدول

فاضلانه

ادیبانه، همراه با فضل، عالمانه، حکیمانه


فاضلانه و حکیمانه

عالمانه

انگلیسی به فارسی

clerkly

فاضلانه

معادل ابجد

فاضلانه

967

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری