معنی عوامفریبی
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
عوامفریبی، حیلهگری، شیادی
تظاهر
ادا، تلبیس، ریا، ریاکاری، ظاهرسازی، عوامفریبی، وانمودسازی، خودنمایی، عرضاندام، آشکار شدن، ظاهرشدن، خودنمایی کردن
تدلیس
تلبیس، عیبپوشی، فریب، حقهبازی، نیرنگبازی، فریبکاری، مکر، فریب دادن، فریفتن، عوامفریبی مردمفریبی، عیب پوشاندن، عیب پنهان کردن
واژه پیشنهادی
ریاکاری؛ عوامفریبی؛ حیلهگری.
فرهنگ عمید
ریاکاری، عوامفریبی، حیلهگری،
(صفت نسبی، منسوب به سالوس) اهل ریا و سالوس،
تدلیس
پنهان کردن و پوشانیدن عیب چیزی،
عیب خود یا کالای خود را پنهان ساختن،
فریب دادن،
عوامفریبی،
(تصوف) فسق و فساد کردن در لباس زهد و تقوا، آراستن ظاهر به جامۀ زهد و پارسایی برای فریب دادن خلق، تظاهر به زهد و تقوا،
اشک
(زیستشناسی) مایعی که از ترشح غدههای اشکی حاصل میشود و چشم را مرطوب نگه میدارد و در حال گریستن از چشم فرومیریزد، سرشک، آب چشم،
[قدیمی، مجاز] قطره،
* اشک ابر (سحاب، میغ): [قدیمی، مجاز] باران،
* اشک تمساح: [مجاز] گریهای که از روی تزویر و برای عوامفریبی باشد،
* اشک حسرت (افسوس): اشکی که از روی حسرت و افسوس ریخته شود،
* اشک خونین (خونآلود، خونی، جگرگون، حنایی، سرخ، گلگون): [قدیمی، مجاز] اشک آمیخته با خون، اشکی که از سوز دل و از اندوه بسیار فرومیریزد،
* اشک داوری (مظلوم): [قدیمی، مجاز] اشکی که ستمدیدهای نزد قاضی یا حاکم برای دادرسی میریزد، گریۀ مظلوم،
* اشک داوودی: [قدیمی، مجاز] اشک بسیار، اشک ندامت. δ اشاره به گریۀ حضرت داوود و اشکهایی که از خوف لغزش خود میریخت،
* اشک شادی (طرب، شکرین، شیرین): اشکی که از غایت شادی و خوشحالی جاری شود،
* اشک ریختن (فشاندن، افشاندن): (مصدر لازم) گریه کردن،
* اشک کباب: [مجاز] قطرههای خون و چربی که هنگام پختن کباب بر روی آتش میریزد: اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار / اشک کباب باعث طغیان آتش است (صائب: لغتنامه: اشک)،
* اشک مو (تاک): [قدیمی، مجاز] مایعی سفیدرنگ که هنگام هرس کردن درخت انگور از سرشاخههای آن میچکد و خواص دارویی دارد،
* اشک ندامت (پشیمانی): اشکی که از پشیمانی و افسوس ریخته میشود: امروز که در دست توام مرحمتی کن / فردا که شدم خاک چه سود اشک ندامت (حافظ: ۱۹۶)،
معادل ابجد
419