معنی عذرا
مترادف و متضاد زبان فارسی
باکره، بتول، بکر، دختر، دوشیزه،
(متضاد) زن
فارسی به انگلیسی
Virgin
نام های ایرانی
دخترانه، دوشیزه، باکره، بکر، لقب مریم (ع) و لقب فاطمه (س)، نام معشوق وامق
فرهنگ معین
بکر، دوشیزه، گوهر سوراخ نشده. [خوانش: (عَ) [ع. عذراء] (ص.)]
فرهنگ عمید
بکر، دوشیزه،
(صفت) [مجاز] ویژگی سخنی که پیش از آن گفته نشده، سخن تازهآورده،
[مقابلِ نهان] پیدا، آشکار،
(قید) بهتنهایی، تنها،
حل جدول
یار وامق
دلداده عذرا
وامق
یار عذرا
وامق
یار داستانی عذرا
وامق
وامق و عذرا
اثری از عنصری
شاعر منظومه وامق و عذرا
عنصری
عین الحیات، وامق و عذرا
اثری از عنصری
فرهنگ فارسی هوشیار
دوشیزه، ناسفته، آشکارا -4 آبام خوشه -5 بر نام مریم علیها السلام (صفت) بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم. (صفت) بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم.
آیه های قرآن
براى اتمام حجّت یا براى انذار،
فرهنگ فارسی آزاد
وامِق و عَذرا، نام عاشق و معشوقِ داستانی از دلدادگیهاست، این قصّه در ایران از زمان باستان و به قولی مأخوذ از یونان وجود داشته و عنصری آنرا به مثنوی در آورده است،
معادل ابجد
971