معنی ضحکه
فرهنگ معین
(ضَ کَ یا کِ) [ع. ضحکه] (ص.) آن که بر وی خندند؛ مسخره.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) یکبار خنده، خنده. (صفت) آن که بر وی خندند مسخره. یکبار خندیدن، خند خریش (در لاروس: ضحکه آمده)
فرهنگ عمید
فارسی به عربی
ضحکه
ول خندیدن
ضحکه
صدای خنده
ضحکه
با نفس بریده بریده(دراثرخنده)سخن گفتن
ضحکه
خندیدن
ضحکه
خندان بودن
ضحکه
بادهان بسته خندیدن
ضحکه خافته
پیش خود خندیدن
ضحکه خافته
خنده
ضحک، ضحکه
معادل ابجد
833