معنی سرپر

لغت نامه دهخدا

سرپر

سرپر. [س َ پ ُ] (ص مرکب) مقابل ته پر و سرخالی. (یادداشت مؤلف). || نوعی از تفنگ که باروت و گلوله از سر لوله درآن کنند و با سنبه استوار کنند. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

سرپر

(~. پُ) (ص مر.) نوعی تفنگ که باروت یا گلوله آن از سر لوله به داخل فرستاده می شود.

فرهنگ عمید

سرپر

ویژگی تفنگ شکاری یا توپ که باروت و گلوله را از سر لوله داخل آن کنند،

گویش مازندرانی

سرپر

سیر سیر در مقابل گرسنهتأکید بر سیری

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

سرپر

462

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری