معنی سرمایه‌دار

مترادف و متضاد زبان فارسی

سرمایه‌دار

ثروتمند، غنی، متمول، پولدار،
(متضاد) فقیر، بی‌پول، کاپیتالیست، امپریالیست،
(متضاد) پرولتاریا، صاحب سرمایه، مستکبر،
(متضاد) مستضعف


امپریالیست

استعمارطلب، توسعه‌طلب، سرمایه‌دار


کمپانی

شرکت، کارتل، کنسرسیوم، پولدار، سرمایه‌دار، غنی


بورژوا

شهرنشین، شهری، سرمایه‌دار، متمول، مرفه،
(متضاد) بی‌چیز، ندار


بی‌مایه

بی‌سرمایه، مفلس، خرمن‌سوخته، بی‌پول، بینوا، بی‌چیز،
(متضاد) سرمایه‌دار، پرمایه، بی‌قدر، بی‌هنر، کم‌دانش


مستکبر

استثمارگر، امپریالیست، سرمایه‌دار، طاغوتی، گردن‌کش، متکبر، مغرور،
(متضاد) مستضعف، زورگو، قدرت‌طلب، جهان‌خوار

حل جدول

سرمایه‌دار

کاپیتالیست


سرمایه‌دار به انگلیسی

کاپیتالیست


سرمایه‌دار- مالک زمین زراعی مکانیزه

بورژوا


بورژوا

سرمایه‌دار، مالک زمین زراعی مکانیزه

فرهنگ عمید

کاپیتالیست

سرمایه‌دار،
(جامعه‌شناسی) طرف‌دار کاپیتالیسم،


سرمایه داری

سرمایه داشتن، سرمایه‌دار بودن،


مایه ور

مایه‌دار، مال‌دار، سرمایه‌دار،
باشکوه،
ارزشمند،


مایه دار

سرمایه‌دار، مال‌دار، آن‌که مایه و بضاعتی دارد،


بورژوا

شخص متمول، سرمایه‌دار،
ارباب،
شهرنشین دارا و مرفه،

معادل ابجد

سرمایه‌دار

521

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری