معنی زودرنج
لغت نامه دهخدا
زودرنج. [رَ] (نف مرکب) زودرنجنده. آنکه زود متأثر و رنجیده خاطر شود. نازک دل. حساس. (فرهنگ فارسی معین). آنکه زود رنجیده شود و آزرده گردد. (آنندراج).
فارسی به انگلیسی
Huffish, Huffy, Sensitive, Testy
فرهنگ معین
(رَ) (ص مر.) آن که زود متأثر و رنجیده خاطر شود، نازک دل، حساس.
فرهنگ عمید
نازکدل، کسی که زود برنجد و آزرده شود،
حل جدول
حساس
نازک دل
کنایه از زودرنج
نازک نارنجی
زودرنج و نازکنارنجی
نازنازی
کنایه از زودرنج بودن
دل نازک بودن
زودرنج و نازک نارنجی
ناز نازی
مترادف و متضاد زبان فارسی
حساس، طبع، منش، نازک، نازک، نازکخلق
فارسی به عربی
ازعج، مشاکس
فارسی به ایتالیایی
permaloso
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
زودرنج
معادل ابجد
270