معنی زرنگاری

حل جدول

زرنگاری

تذهیب

فرهنگ فارسی هوشیار

تذهیب

زرکاری زرنگاری ‎-1 (مصدر) زر گرفتن زر اندود کردن، (اسم) زر کاری طلا کاری، جمع: تذهیبات. زراندود کردن

لغت نامه دهخدا

غمس

غمس. [غ َ] (ع مص) به آب فروبردن کسی را. (المصادر زوزنی). فروبردن در آب. (از منتهی الارب) (آنندراج). غمس چیزی، فروبردن چیزی را در آب. قَمس. (از اقرب الموارد). || خضاب کردن دست را بی نگار. (منتهی الارب) (آنندراج). در اقرب الموارد و قطر المحیط این معنی برای اغتماس آمده است: اغتمست المراءه؛ غمست یدهاخضاباً مستویاً من غیر تصویر. (اقرب الموارد). و صاحب تاج العروس آرد: واغتمست المراءه غمساً، و یقال اختضبت المراءه غمساً اذا غمست یدها خضاباً مستویاً من غیر تصویر، و فی «الاساس » من غیر نقش - انتهی. || تذهیب. طلاکاری و زرنگاری: صوره وحش او طائرمغموس بالذهب. (دزی ج 2 ص 227). || فروبردن سنان در ثغره ٔ (حفره ای در چنبر گردن) کسی. (از اقرب الموارد). || غروب شدن نجم. (منتهی الارب) (از آنندراج). غایب شدن ستاره. (از اقرب الموارد). || خوردن غذا در قابلمه. (دزی ج 2 ص 227).


راوندی

راوندی. [وَ] (اِخ) نجم الدین محمدبن علی بن سلیمان بن محمدبن احمدبن حسین بن همه مکنی به ابوبکر مؤلف کتاب معروف راحهالصدور، که بین سالهای 550 و 555 هَ. ق. در راوند بدنیا آمده است و به سبب قحطی که در سال 570 در اصفهان روی داده خانواده ٔ او بفقر دچار شده اند و او ناچار در خدمت خال خود تاج الدین که یکی از علمای اصفهان بوده تحصیل علم و کسب معیشت میکرده است. وی مردی فاضل بود و دانشمند و شاعر نویسنده و هنرمند و خطاط بود و بقول خود او هفتاد گونه خط ضبط کرد، و از نوشتن مصحف و تذهیب و تجلید که بغایت آموخته بوده کسب معیشت میکرد و کتب علمی می خرید و نزد استادان می خواند و از علمای عصر اجازه ٔ روایت میگرفت. در دوره ٔ سلطنت طغرل بن ارسلان (573-590) در اصفهان بآسایش روزگار میگذرانید و بعد که خال او زین الدین مجدالاسلام بسمت معلمی طغرل در همدان اختصاص یافت و پادشاه را خواندن آموخت و بخط نوشتن واداشت راوندی هم بهمدان در خدمت خال بود و قرآنی که پادشاه بخط خود نوشت او نیز چون دیگر نقاشان و مذهبان در تکمیل و زرنگاری آن مصحف مشغول بوده است. بعد از انقراض دولت سلاجقه و کشته شدن طغرل و آمدن خوارزمیان راوندی از عراق به بلاد آسیای صغیر مسافرت کرد و در پناه کیخسروبن قلج ارسلان ملقب به غیاث الدین (616-634) که بکیخسرو دوم معروفست جای گرفت و کتاب راحهالصدور را که نام اصلی آن «اعلام الملوک المسمی براحهالصدور و آیهالسرور» است بسال 599 هَ. ق. آغاز نمود و در سال 603 بپایان رسانید و بنام آن پادشاه کرد. راحهالصدور یکی از بهترین کتب نثر فارسی در سبک نثر فنی است، بیشتر شواهد فارسی این کتاب یا از شاهنامه است یا از خود مؤلف. مضمون کتاب عبارت است از شرح وقایع وتاریخ سلطنت خاندان سلجوقی از ابتدای کار تا انقراض آن سلسله و همچنین شرح حال خود و خاندان خود و اوضاع عراق پس از استیلای خوارزمیان. که بیگمان مأخذ وی سلجوقنامه ٔ ظهیری بوده است. نجم الدین علاوه بر کسب فضل و دانش و هنر از دو خال فاضل و هنرمند خود تاج الدین احمدبن محمد و زین الدین محمودبن محمدو سایر اساتید از محضر شمس الدین احمدبن منوچهر شصت کله (در حدود سال 580) بهره مند گردید و این استاد برای نجم الدین برنامه و منهجی تعیین نمود که جهت تمرین طبع و پرورش ذوق شاعری مفید میشمرد و عشق کم نظیر اوبشاهنامه و استشهاد از آن در کتاب نیز براهنمایی شمس الدین احمدبن منوچهر حاصل گردیده و شیوایی بیان مؤلف نیز بیگمان مدد قوی از سرچشمه ٔ بلاغت سحرآسای استاد طوس یافته است. غیر از کتاب راحهالصدور، وی را کتابی بوده است در معرفت اصول خط که خلاصه ٔ آن را در اواخر کتاب راحهالصدور بعنوان «فصل فی معرفه اصول الخط من الدائره و النقط» گنجانیده است. از اشعار اوست قطعه ٔ زیر که در دوران بیماری در سفر مازندران گفته:
گیتی چه خواهد از من مسکین مستمند
عالم چه جوید از من دلخسته ٔ نژند
دردا که حلقه گشت جهان پیش چشم من
من مانده در میانه ٔ این حلقه پای بند
ای دوستان چرا نکند یاد من کسی
گوید محمد از چه سبب گشت مستمند
ای مهتران و یاران ای بی عنایتان
رحمت کنید بر من دلخسته ٔ نژند
پندم دهند هر کس وگویند صبر کن
بی دل چگونه صبر کنم پس چه سود پند
بسیار صبر کردم و سودم نمیکند
ای دوستان نگویید آخر ز صبر چند.
و همو راست ابیات زیر از قصیده ای که در رثای سلطان طغرل گفته:
دریغ عالم معنی خراب می بینم
دریغ ماه کرم در سحاب می بینم
دریغ چون تو جوانی که زیر خاک شدی
که همچو گنجت تحت التراب می بینم
فتاد در دل آهن ز مرگ تو آتش
ز چشم سنگ، روان گشته آب می بینم
بدست مردمک دیده پر ز خون دو چشم
بیاد روی تو جام شراب می بینم
ز خون دیده دل سنگ لعل می یابم
ز آه دل جگر شب کباب می بینم.
(از مقدمه ٔ راحهالصدور بقلم آقای بدیعالزمان فروزانفر) (راحهالصدور ص 360 و 373) (سبک شناسی ج 2 ص 405). و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 792 و 920 و 1130، تتمه ٔ صوان (حاشیه ٔ ص 151)، تاریخ سیستان ص 372 و 365 و مزدیسنا ص 272 شود.

معادل ابجد

زرنگاری

488

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری