معنی ریاض

لغت نامه دهخدا

ریاض

ریاض. (ع اِ) ج ِ رَوضَه. (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ روضه به معنی مرغزار، به تبدیل «و» به «ی » به جهت کسره ٔ ماقبل، و فارسیان به معنی مفرد استعمال نمایند، مانند ملائک و مشایخ و عجایب و این از تصرفات فارسیان است. (آنندراج) (از غیاث اللغات). رجوع به روضه شود. || باغ و بوستان. (ناظم الاطباء): اکنون در ریاض امن و... می چرد. (کلیله و دمنه).
ز خشک آخور خذلان برست خاقانی
که در ریاض محمد چرید کشت رضا.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 14).
رعایای آن بقعه را در ریاض امن و جنان امان بداشت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 396).
کشته ای خر کره ام را در ریاض
که مبادت بسط هرگز انقباض.
مولوی.
پهلوی تن ضعیف بود پشت دل قوی
صیدی که در ریاض ریاضت کند چرا.
سعدی.
در خزان هم گلش از باد نریزد صائب
هر ریاضی که در او مرغ خوش الحانی هست.
صائب (از آنندراج).
ز صد ریاض یکی چون ریاض کوی تو نیست
نمی رسد به ریاض بهشت هیچ ریاض.
آصفی (از آنندراج).
- رشک ریاض ارم، یعنی رشک باغ ارم. (ناظم الاطباء).
- ریاض النعیم، باغهای نعمت:
در عجم از داد تست بیشه ریاض النعیم
در عرب از یاد تست شوره حیاض النعم.
خاقانی.

ریاض. (اِخ) پایتخت عربستان سعودی واقع در مرکز شبه جزیره ٔ عربستان، دارای 150000 تن جمعیت، و محصول آن خرماست. (فرهنگ فارسی معین).

ریاض. (ع مص) ریاضت دادن و رام کردن اسب کره را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رام کردن ستور. (تاج المصادر بیهقی). || مراوضه. (ناظم الاطباء). رجوع به مراوضه شود.

ریاض. (اِخ) ابن رضابن احمد پاشابن محمد الصلح. متولد 1310 هَ. ق. و مقتول 1370 هَ. ق. از پیشوایان و رهبران و دانشمندان و مؤلفان نامی عرب بود و در استقلال لبنان سهمی بسزا داشت. (از اعلام زرکلی). رجوع به همان مأخذ شود.

ریاض. (اِخ) همدانی (یا بروجردی). میرزا محمدجعفر ازگویندگان و علمای ریاضی و موسیقی قرن سیزدهم هجری بود و بسال 1268 هَ.ق. درگذشت. ابیات زیر از اوست:
هرکه را پیشه کمال است و بضاعت هنر است
غالب آن است که با ساده رخانش نظر است
راستی هر که نداردسر سودای بتان
بحقیقت حیوان است و به صورت بشر است.
نهان اگر تو ز چشم امیدوار منی
بدین خوشم که تو در خاطر فکار منی
چنان به یاد تو مستغرقم که پنداری
نشسته در بر و آسوده در کنار منی.
(از مجمعالفصحا ج 2 ص 147).
رجوع به فرهنگ سخنوران شود.


علی ریاض

علی ریاض. [ع َ] (اِخ) عالم در علوم طبیعی و شیمی و داروسازی. وی در قاهره متولد شد و تحصیلات خود را در مدارس مصر به پایان رساند و برای تخصص در داروسازی و علوم طبیعی و شیمی به فرانسه رفت. سپس در مدرسه ٔ مهندسی مصر بسمت مدرسی منصوب گشت. و آنگاه استاد ادویه و شیمی در قصر عینی شد و سرداروساز بیمارستان قصر مذکور نیز بود. وی در سال 1317 هَ. ق. در قاهره درگذشت. او راست: 1- الازهار الریاضیه فی الماده الطبیه. 2- التاریخ الطبیعی او التوقیعات الالهیه فی التاریخ الطبیعی. 3- الحیوان و التاریخ الطبیعی. 4- النفحه الریاضیه فی الاعمال الاقرباذینیه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 95). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: معجم الاطباء احمد عیسی ص 305. اکتفاء القنوع فندیک ص 449. تاریخ آداب اللغه العربیه ٔ جرجی زیدان ج 4 ص 199. معجم المطبوعات سرکیس ص 958.فهرس التاریخ الطبیعی مکتبه البلدیه ص 4. فهرس الخدیویه ج 6 ص 3. اعلام زرکلی ج 5 ص 101. صفحات من الارب المصری عبدالحمید حسن ص 158. هدیه العارفین ج 1 ص 777. فهرس الازهریه ج 6 ص 446. ایضاح المکنون ج 1 ص 66 و ج 2 ص 669.

فرهنگ معین

ریاض

[ع.] (اِ.) جِ روضه، باغ ها.

فرهنگ عمید

ریاض

روضه

حل جدول

ریاض

پایتخت کشور عربستان


ریاض العارفین

اثری از رضا قلی خان هدایت


جده ، ریاض ، مکه ، مدینه ، ریما

شهری در عربستان


انجمن آرا، بکتاش نامه، ریاض العارفین

اثری از رضا قلی خان هدایت

نام های ایرانی

ریاض

پسرانه، روضه ها، باغها

فرهنگ فارسی هوشیار

ریاض

(تک: روضه) مرغزارها روادها بوستان ها (اسم) جمع روضه باغها.

فرهنگ فارسی آزاد

ریاض

رِیاض، بکلمه رَوضَه مراجعه شود- ایضاً مصدر راضَ- یَروضُ، رِیاضَه بمعنی رام و خاضع کردن است

معادل ابجد

ریاض

1011

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری