معنی دوقلو

لغت نامه دهخدا

دوقلو

دوقلو. [دُ] (ترکی، ص مرکب) (مرکب از دوق = [دوغ، دغ] از مصدر دقماق [دغماق] به معنی زادن و لو علامت نسبت در ترکی). دوقلی. دوغلو. توأم. توأمان. همزاد. دوپهلو. (یادداشت مؤلف). و در تداول کلمه را به غلط مرکب از دو (عدد فارسی) و لو پندارند و به ضم قاف تلفظ کنند به قیاس آن سه قلو و چهارقلو وپنج قلو به کار برند برای چهار یا پنج بچه که به یک شکم زاده شوند. دُغُلی. (لغت محلی شوشتر). رجوع به دوغلو و مترادفات دیگر شود.

فارسی به ترکی

فرهنگ معین

دوقلو

(دُ) [تر.] (ص مر.) = دوغلو: دو کودک که همزمان از یک شکم زاییده شوند.

مترادف و متضاد زبان فارسی

دوقلو

توامان، جنابه

فارسی به عربی

دوقلو

توام

فارسی به ایتالیایی

دوقلو

gemello

فرهنگ عمید

دوقلو

دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، جنابه، دوبلغانه، توٲمان،

حل جدول

دوقلو

توامان

همزاد


بچه های دوقلو

توأمان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دوقلو

همایند

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

دوقلو

توام، توامان، همزاد، دوبچه که در یک موقع از یک شکم زایند

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

دوقلو

146

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری