معنی خزرج

لغت نامه دهخدا

خزرج

خزرج. [خ َ رَ] (اِخ) ابن علی بن العباس از صوفیان بود. رجوع به ابوطالب صوفی شود.

خزرج. [خ َ رَ] (ع اِ) باد سرد. || باد جنوب. || شیر بیشه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد).

خزرج. [خ َ رَ] (اِخ) نام قبیله ای است از انصار، این قبیله و قبیله اوس هر دو در مدینه زندگانی می کرده اند و از انصار بوده اند. (از انساب سمعانی). رجوع به تاریخ گزیده ص 136، 142، 216، 224، 226 و عقدالفرید ج 1 ص 92 و ج 2 ص 63 و ج 5 ص 153 و امتاع ص 31 و 32 شود.


خرطومان

خرطومان. [خ ُ] (اِخ) نام جشم بن خزرج و عوف بن خزرج است. (از منتهی الارب).


قیلة

قیله. [ق َ ل َ] (اِخ) نام مادر اوس و خزرج. (منتهی الارب).


ابوشنبل

ابوشنبل. [اَ شَم ْ ب َ] (اِخ) حمل بن خزرج. شاعری است از عرب.

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

خزرج

باد سرد، باد جنوب

فرهنگ فارسی آزاد

خزرج و اوس

خَزْرَج و اُوس، دو قبیلهء یَمَنی بودند که در زمان هجرت مقیم مدینه و حومه آن بودند و از اَنصار گشتند،

معادل ابجد

خزرج

810

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری