معنی جوف

فرهنگ عمید

جوف

اندرون چیزی، داخل چیزی،
[قدیمی] شکم،

حل جدول

جوف

شکم وداخل چیزی

شکم و داخل چیزی


فریت جوف نانسن

برنده نوبل صلح در سال 1922 میلادی


فریت جوف نانسن(نروژ)

برنده نوبل صلح در سال 1922 میلادی

فارسی به انگلیسی

عربی به فارسی

جوف

پوک , میالن تهی , گودافتاده , گودشده , تهی , پوچ , بی حقیقت , غیر صمیمی , کاواک , خالی کردن

فرهنگ معین

جوف

(مص ل.) فراخ شدن، (اِ.) شکم و داخل هر چیزی.3- زمین فراخ و وسیع. [خوانش: (جُ) [ع.]]

مترادف و متضاد زبان فارسی

جوف

پیوست، تلو، داخل، درون، ضمیمه، لا

فرهنگ فارسی هوشیار

جوف

زمین پست و هموار فراخی، سعه، وسعت فراخی، سعه، وسعت

فرهنگ فارسی آزاد

جوف

جَوْف، داخل، میان، اندرون (جمع:اَجْواف)،

فارسی به آلمانی

در جوف چیزی گذاردن

Beifügung (f), Einfügen, Einlage (f), Einlegen

معادل ابجد

جوف

89

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری