معنی جنبش

فرهنگ عمید

جنبش

تکان، حرکت،
[مجاز] تغییر،
نهضت،
(اسم) (سیاسی) گروهی که برای دستیابی به اهداف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و امثال آن فعالیت می‌کند: جنبش آزادی‌بخش فلسطین،
* جنبش‌ آبا: حرکت و سیر کوکب‌های سیار، مانند زحل، مشتری، مریخ، زهره، و عطارد،
* جنبش اول:
[مجاز] حرکت قلم قضاوقدر در لوح،
نخستین حرکت سیارات

فارسی به انگلیسی

جنبش‌

Action, Jerk, Locomotion, Motion, Movement, Shake, Stir, Toss, Wag, Waggle, Wriggle

فارسی به ترکی

فرهنگ معین

جنبش

حرکت، تکان، لرزش. [خوانش: (جُ بِ) [په.] (اِمص.)]

حل جدول

جنبش

سک

سک، نهضت

نهضت

لرز


جنبش سیاسی

در علوم اجتماعی، جنبش سیاسی به یک گروه اجتماعی گفته می‌شود که در راستای رسیدن به یک هدف سیاسی در حوزه محلی، مذهبی، ملی یا بین‌المللی عمل می‌کنند

انقلاب

فارسی به عربی

جنبش

اضطراب، تحرک، تحریک، جره، حرکه، رجفه، سبب، سفر، صخره، ضفیره، نبض القلب، نشاط، هزهز

مترادف و متضاد زبان فارسی

جنبش

اختلاج، اهتزاز، تکان، تلاطم، حرکت، لرز، لرزش، لرزه، لول، وول، بعث، تشنج، جوشش، رستاخیز، شورش، نهضت

فرهنگ فارسی هوشیار

جنبش

حرکت، تکان


گران جنبش

‎ آنکه دیر جنبد سخت حرکت، (پرنده) که بکندی پرد دیر پرواز: شب تیره چو کوهی زاغ برسر گران جنبش جو زاغی کوه برپر. (نظامی)

فارسی به آلمانی

جنبش

Antrag (m), Bewegung (f), Schwung (m), Der herzschlag [noun], Fahre (f), Fels (m), Felsen (m), Gefäß (n), Kreischen, Krug (m), Reise (f), Reisen, Schaukeln, Stein (m), Wiegen

لغت نامه دهخدا

گران جنبش

گران جنبش. [گ ِ جُم ْ ب ِ] (ص مرکب) سخت حرکت. آنکه دیر بجنبد. || دیرپرنده. دیرپرواز. پرنده ای که به کندی بپرد:
شبی تیره چو کوهی زاغ بر سر
گران جنبش چو زاغی کوه بر پر.
نظامی.


الک جنبش

الک جنبش. [اَ ل َ جُم ْ ب ِ] (اِ مرکب) الک دولک. رجوع به الک دولک شود.


فلک جنبش

فلک جنبش. [ف َ ل َ جُم ْ ب ِ] (ص مرکب) آنکه کارها ورفتارش چون فلک باشد در اهمیت و بزرگی:
کیست اندر همه عالم چو تو دیگر ملکی
مملکت بخش و فلک جنبش و خورشیدمثال.
فرخی.

معادل ابجد

جنبش

355

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری