معنی جامعهشناسی
حل جدول
انگلیسی به فارسی
جامعهشناسی
statistics in sociology
آمار در جامعهشناسی
Accommodation
تطابق- بطورکلی هر حرکت یا سازگاری، خواه فیزیکی و خواه روانی که به منظور آمادگی در مقابل محرکهای ورودی صورت میگیرد. غیر از این تعریف، که مفهومی گسترده دارد، اصطلاح مزبور کاربردهای خاصی نیز دارد. (1) در زمینه بینایی، به انطباق شکل عدسی چشم به منظور جبران فاصله شی (کانون) از شبکیه اطلاق میشود، (2) در نظریه پیاژه، تعدیل طرحهای درونی برای تطابق با شناخت در حال تغییر واقعیت Assimilation، (3) در جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی، فرآیند سازگاری اجتماعی که برای حفظ هماهنگی درون گروهی، یا بین گروههای متناقص طرحریزی شده است. در اینجا، اصطلاح تطابق در ارتباط با رفتار فردفرد اعضاء گروه، تمام گروه، حتی یک ملت بکار برده میشود.
فرهنگ عمید
سرمایهدار،
(جامعهشناسی) طرفدار کاپیتالیسم،
سوسیولوژی
علمی که به مطالعۀ روابط بین افراد، گروهها و طبقات اجتماعی میپردازد، جامعهشناسی،
جوانی
[مقابلِ پیری] جوان بودن،
(اسم) (جامعهشناسی) فاصلۀ سنی از ۱۸ تا ۲۵ سالگی،
[مجاز] کمتجربگی،
ارزش
بها، قیمت،
اهمیت،
شایستگی،
(اسم) (جامعهشناسی) معیارهای مشترک در جامعه برای ارزیابی مناسبات فرهنگی،
(اسم) قدر، مرتبه،
قشر
لایه، پوسته،
(جامعهشناسی) [مجاز] گروهی از افراد جامعه که دارای ویژگی شغلی یا اجتماعی یکسان هستند،
پوست و پوشش چیزی،
اندیویدوآلیسم
(فلسفه) طرز فکری که حق مالکیت را شرط اصلی آزادی میداند و بالاترین ارزش را برای فرد قائل است،
(جامعهشناسی) نظریهای که مهمترین هدف جامعه را رعایت مصالح و حقوق فرد میداند، فردگرایی، اصالت فرد،
طبقه
مرتبه، درجه،
یک دسته یا صنف از مردم،
هریک از قسمتهای ساختمان که دارای یک سقف و یک کف است،
(زمینشناسی) چینه،
دسته، گروه، رسته،
(جامعهشناسی) مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم تفاوت دارند: طبقهٴ روحانیان، طبقهٴ کارمندان دولت، طبقهٴ بازرگانان، طبقهٴ پیشهوران،
انتقال
جابهجا کردن چیزی یا کسی،
جابهجا شدن،
تغییر کردن محل کار کارمند یا کارگر،
سرایت کردن،
(جامعهشناسی) منتقل شدن از یک نظام اجتماعی به نظام اجتماعی دیگر: انتقال از فئودالیسم به سرمایهداری،
(ریاضی) تبدیلی که در آن همۀ نقاط یک شکل مسطح با یک بردار تغییر مکان جابهجا میشوند،
(اقتصاد) منتقل کردن مبلغی از یک حساب به حساب دیگر،
درک کردن و دریافت مطلبی،
(موسیقی) نوشتن یا اجرای یک قطعۀ موسیقی در مایۀ دیگر، مُدلاسیون،
[قدیمی، مجاز] مرگ،
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
540