معنی جابجایی
مترادف و متضاد زبان فارسی
انتقال، نقل، نقلمکان، حمل، سفر، کوچ، منتقل،
(متضاد) استقرار
فارسی به انگلیسی
Locomotion, Move, Movement, Removal, Transfer, Transposition
فارسی به ترکی
taşıma, cadı
حل جدول
نقل و انتقال
انتقال، نقل، نقل مکان، منتقل، کوچ
جابجایی هوا
باد
حرکت و جابجایی
رانش
ظرف جابجایی مایعات
گالن
غرور، جابجایی هوا، از عناصر اربعه، هوای متحرک
باد
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
غیر جابجایی، تعویض ناپذیر، جابجایی ناپذیر
commutative law
قانون جابجایی، قانون تعویض پذیری، اصل جابجایی
dislocation
جابجایی
displacement
جابجایی
movement
جابجایی
turnover
جابجایی
اصطلاحات انگلیسی به فارسی
جابجایی
معادل ابجد
30