معنی تندآب
لغت نامه دهخدا
تندآب. [ت ُ] (اِ مرکب) دوایی است روان و سیال که هرچه در آن اندازند گداخته گردد و آن را تیزآب گویند... (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به تیزآب شود. || هر مایع گذارنده ای. (ناظم الاطباء). جریان سریع آب. آبی که جریانی تند و سریع دارد. آب تند:
ز پیرامن دژ یکی کنده ساخت
ز هر جوی تندآب در وی بتاخت.
اسدی.
رجوع به تند شود.
تیزآب
تیزآب. (اِ مرکب) سیل. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آبی سیل آسا و خروشان. آبی تیز و پرشتاب در حرکت. آب تیز و تند و فروگیرنده و بنیان کن. تندآب:
شب و روز و چرخ و مه و آفتاب
دمان ابر و تند آتش و تیز آب.
اسدی (گرشاسب نامه).
تیزآب. (اِ مرکب) به اصطلاح کیمیا جوهر شوره و اسید نیتریک. (ناظم الاطباء). مایعی است بی رنگ و تندبو. استنشاق بخار آن خطرناک است. غالب فلزات را حل می کند. اگر آن را با اسید کلریدریک مخلوط کنند تیزآب سلطانی بدست آید. تندآب. جوهر شوره. اسید ازتیک اسید نیتریک. (فرهنگ فارسی معین).
فارسی به انگلیسی
Flood, Flush
فرهنگ معین
تیزآب، آبی که با سرعت زیاد جریان داشته باشد. [خوانش: (~.) (اِمر.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) مایعی است بیرنگ و تند بو. استنشاق بخارآن خطرناک است. غالب فلزات راحل میکند. اگرآنرا بااسید کلریدریک مخلوط کنند تیزاب سلطانی بدست آید تندآب جوهرشوره اسیدازتیک. اسیدنیتریک. یاتیزاب سلطانی. مخلوطی از تیزاب (اسیدازتیک) و اسیدکلریدریک (جوهرنمک) که میتواند همه فلزات - حتی طلا - را در خود حل کند تیزاب طلایی تیزاب فاروق.
فرهنگ عمید
مایعی بیرنگ و تندبو که فلزات را (غیر از طلا و برخی فلزات کمیاب دیگر) حل میکند. در طب و صنعت به کار میرود. استنشاق بخار آن خطرناک است، تندآب، اسیدنیتریک، اسیدازتیک، جوهر شوره،
* تیزاب سلطانی: (شیمی) مخلوط اسیدنیتریک و اسیدکلریدریک که میتواند طلا و طلای سفید را حل کند،
معادل ابجد
457