معنی تشکر

لغت نامه دهخدا

تشکر

تشکر. [ت َ ش َک ْ ک ُ] (ع مص) سپاس داری نمودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سپاس داری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با لام متعدی شود. یقال: تشکر له بلائه، ای شکر له بلاء. (منتهی الارب). سپاسگزاری کردن.


حصن تشکر

حصن تشکر. [ح ِ ن ِ ت َ ک ُ] (اِخ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 76 و ج 2 ص 330).

فرهنگ معین

تشکر

(تَ شَ کُّ) [ع.] (مص ل.) شکر کردن، سپاسگزاری.

حل جدول

تشکر

امتنان


بهنام تشکر

بازیگر سریال دودکش

کلمات بیگانه به فارسی

تشکر

سپاسگزاری


با تشکر

با سپاس

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

تشکر

سپاس گزاری کردن

فرهنگ عمید

تشکر

شکر کردن، سپاسگزاری ‌کردن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تشکر

سپاسگزاری، سپاسمندی، سپاس

مترادف و متضاد زبان فارسی

تشکر

امتنان، سپاس، سپاس‌داری، سپاس‌گزاری، قدردانی،
(متضاد) ناسپاسی، حق‌ناشناسی، شکر کردن، سپاس‌گذاری کردن، سپاس داشتن

فارسی به انگلیسی

تشکر

Appreciation, Thank-You, Thanks

گویش مازندرانی

تشکر

آتش افروز

معادل ابجد

تشکر

920

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری