معنی بی‌نظمی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌نظمی

آنارشی، نابسامانی، هرج‌ومرج،
(متضاد) انتظام


هرت

بی‌نظمی، هرج‌ومرج

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

بی انضباطی

بی‌نظم‌وترتیب بودن، بی‌نظمی،


بی سامانی

بی‌نظمی،
بینوایی،
بی‌خانمانی،

معادل ابجد

بی‌نظمی

1012

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری