معنی بعض

فارسی به عربی

بعض

بعض

فرهنگ فارسی هوشیار

بعض

‎ برخی، پاره ای، لختی -4 گروهی برخ پشه پر از پشه (اسم) پاره ای از چیزی برخی لختی، گروهی از مردم. توضیح بعض و بعضی در حکم اسم جمع باشند و غالبا فعل آنها را مطابقه دهند: (بعض دانشمندان برآنند. )

لغت نامه دهخدا

بعض

بعض. [ب َ] (ع مص) گزیدن و اذیت کردن پشه کسی را. (از متن اللغه). آزار دادن پشه کسان را. (از اقرب الموارد).

بعض. [ب َ] (ع اِ) پاره ای از هر چیز. ج، ابعاض، و لایدخله اللام خلافاً لابن درستویه. و قال ابوحاتم: استعملها سیبویه و الاخفش فی کتابیهما لقله علمهمابهذا لنحو. (منتهی الارب). جزء چیزی. (از دزی ج 1 ص 100). پاره ای از هر چیز. ج، ابعاض. (ناظم الاطباء) (آنندراج). پاره ای از چیزی. (از غیاث). پاره. (ترجمان علامه جرجانی ص 27). برخی. ج، ابعاض. (مهذب الاسماء). نقیض کل. (مؤید الفضلاء). بخش. جزء. قِسم. قطعه. بهر. لخت. برخ. مقابل کل. بعض هرچیز، طایفه یا جزئی از آن است و رواست که از بقیه ٔ آن بزرگتر باشد مانند هشت از ده و گاه بر آنچه فردی از چیز است اطلاق گردد. گویند: خالد بعض الانسان. ج، ابعاض. و «ال » بر آن داخل نشود زیرا در اصل مضاف است و آن به اضافه معرفه شود درلفظ یا در تقدیر و از اینرو تعریف دیگر نپذیرد ولی آن را با «ال » بکار برده اند حتی سیبویه و اخفش. (از اقرب الموارد). و لا اخری، فیها؛ ای فی قوه لانزروت بعض الحراره. (ابن البیطار). و قال بعض اهل ذات عرق:
و نحن بسهب مشرف غیر منجد
و لامتهم فالعین بالدّمع تذرف.
|| در اصطلاح نام جزء مرکبی است که کل از آن واز غیر آن ترکیب شود. (از تعریفات جرجانی).
- بعض اوقات، گاه گاهی. پاره ای اوقات.
- بعض مردم، پاره ای از مردم. دسته ای از مردم.

عربی به فارسی

بعض

برخی , بعضی , بعض , برخی از , اندکی , چندتا , قدری , کمی از , تعدادی , غالبا , تقریبا , کم وبیش , کسی , شخص یا چیز معینی , معدود , کم


بعض الشیء

قدری , مقدار نامعلومی , تاحدی , مختصری


استمرّ بعض الوقت

کمى طول کشید , مدتى ادامه یافت

فرهنگ معین

بعض

پاره ای از چیزی، گروهی از مردم. [خوانش: (بَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

بعض

پاره‌ای از چیزی، برخی،

فرهنگ فارسی آزاد

بعض

بَعض، جزء، نوع و گروه، طائفه‌ای، فرد، یکی (جمع: اَبعاض)،


بعض الایام

بَعضٌ الاَیّام، یکی از روزها، یَؤم مِن الآیامِ،

حل جدول

بعض

گروهی از مردم

فارسی به آلمانی

بعض

Einige manche, Einige, Manche

آیه های قرآن

فاقبل بعضهم على بعض یتساءلون

(در حالى که آنها غرق گفتگو هستند) بعضى رو به بعضى دیگر کرده مى‏پرسند...


فاقبل بعضهم على بعض یتلاومون

سپس رو به یکدیگر کرده به ملامت هم پرداختند،

معادل ابجد

بعض

872

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری