معنی اخص

لغت نامه دهخدا

اخص

اخص. [اَ خ َص ص] (ع ن تف) نعت تفضیلی از خص و خصوص. خاص تر. (غیاث). مخصوص تر. ویژه تر. گزیده تر. || کلی که نسبت به کلی دیگری دارای مصادیق کمتری باشد. امری که مندرج در تحت یک کلی باشد. مقابل اعم ّ.
- اخص ّالخواص، خاص ترین خاصان: محقق کردند و متفق شدند که حسن مازندرانی که اخص ّالخواص علاءالدین بود... (جهانگشای جوینی).
- بالاخص، بویژه. مخصوصاً.


امکان اخص

امکان اخص. [اِ ن ِ اَ خ َص ص] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به ممکن و ممکن اخص و امکان خاص شود.


توحید اخص الخواص...

توحید اخص الخواص. [ت َ دِ اَ خ َص ْ صُل ْ خ َ واص ص] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) توحید خاص. توحید خواص. رجوع به توحید عیانی کشفی و توحید و دیگر ترکیبهای آن شود.

فارسی به انگلیسی

اخص‌

Particular

فرهنگ فارسی آزاد

اخصّ

اَخَصّ، خاص تر، برگزیده،

فرهنگ فارسی هوشیار

اخص

ویژه تر گزیده تر (صفت) خاص تر مخصوص تر ویژه تر گزیده تر. ‎ (مصدر) خالص کردن ویژه کردن ویژه داشتن بی آمیغ گردانیدن، (مصدر) دوستی خالص داشتن خلوص نیت داشتن عقیده پاک داشتن ارادت صادق داشتن، آن است که سالک در عمل خود شاهدی جز خدا نطلبد. فضیل بن عیاض گفته: (ترک عملی بخاطر مردم (ریا) و بجاآوردن بخاطرآنان (شرک) است و (اخص) خص یافتن ازین دو است. توضیح فرق اخص و صدق. صدق اصل است و خص فرع و تابع آن، اخص پس از دخول در عمل شروع میشود. یا طبق اخص. پاکی نیت و ارادت صادقانه: (هر چه داشت در طبق اخص نهاد و به وی تقدیم کرد. ) یعنی با کمال خلوص نیت و دلبستگی صادقانه هر چه داشت در اختیار او گذاشت. یا اخص عمل. پاکدلی در کار. یا کلمه اخص. اله االله.


اخص کیش

(صفت) اخصمند دارای خلوص نیت.

عربی به فارسی

اخص

اخته کردن , تضعیف کردن

فرهنگ معین

اخص

(اَ خَ صّ) [ع.] (ص تف.) خاص تر، گزیده تر.

فرهنگ عمید

اخص

خاص‌تر، ویژه‌تر، گزیده‌تر، ویژه،
گزیده،


اخص الخواص

خاص‌ترین خاصان، از همۀ خاصان نزدیک‌تر و برگزیده‌تر،

حل جدول

فارسی به عربی

معادل ابجد

اخص

691

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری