معنی ابجد

لغت نامه دهخدا

ابجد

ابجد. [اَ ج َ] (اِ) نام اولین صورت از صور هشت گانه ٔ حروف جُمَّل. || نام مجموع صور هشت گانه ٔ مزبور. واین ترتیب حروف الفبای مردم فنیقیه بوده، بدین نهج:ابجد. هوز. حطی. کلمن. سعفص. قرشت. ثخذ. ضظغ... و در حساب جُمَّل، الف تا طاء بترتیب، نماینده ٔ یک تا نه و یاء تا صاد بترتیب، نماینده ٔ ده تا نود و قاف تا غین بترتیب، نماینده ٔ صد تا هزار باشد. و عرب که در افسانه های خرافی ساختن و اشعار متناسب با دعاوی باطله ٔ لغوی و تاریخی خویش جعل کردن معروف میباشند گاه بهر یک از این هشت صورت معنای خاص داده و گاه اباجاد را مثقل ابجد پسر پادشاهی یا پادشاه مدین گفته و گاه این هشت لفظ را نام فرزندان مرامر نامی واضع خط خوانده اند. و البته هیچیک بر اساسی نیست:
چنانچون کودکان از پیش الحمد
بیاموزند ابجد را و کلمن.
منوچهری.
مناقب اَب و جد تو خوانده اند از لوح
چو کودکان دبستان ز درج خط ابجد.
سوزنی.
چون حرف آخر است ز ابجد گه سخن
وز راستی چو حرف نخستین ابجد است.
انوری.
خرسند به نیک و بد خود باید بود
اندازه شناس حد خود باید بود
اول سبق تو اَبجَد آمد یعنی
بر سیرت اَب ّ و جدّ خود باید بود.
؟
- ضظغ و ابجد امری بودن، اول و آخر آن بودن. تمام آن بودن:
رادی را تو اول و آخری
حری را تو ضظغ و ابجدی.
فرخی.


حرف ابجد

حرف ابجد. [ح َ ف ِ اَ ج َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) هر یک از حرفهای ابجد. رجوع به حروف ابجد شود:
قوی در بلاغات و در نحو چست
ولی حرف ابجد نگفتی درست.
سعدی (بوستان).


حساب ابجد

حساب ابجد. [ح ِ ب ِ اَ ج َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) تهانوی گوید: حساب ابجد حساب مخصوصی است که آن را حساب جمل نیز گویند و آن حساب عبارتست از اینکه از حروف ابجد، به طریق متداول یعنی: ابجد. هوز. حطی. کلمن. سعفص. قرشت. ثخذ. ضظغ. از الف تا طاء مهمله را برای آحاد. و از یاء تا صاد مهمله را برای عشرات و از قاف تا ظاء معجمه را برای مآت و غین معجمه را برای هزار تعیین کرده اند. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به حساب جمل شود.


حروف ابجد

حروف ابجد. [ح ُ ف ِ اَ ج َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) همان حروف هجاء است هنگامی که بترتیب مخصوص رده بندی شوند، و آنرا ترتیب ابجدی نامند. در برابر ترتیب الفبائی. یا ترتیب ابتثی و ترتیب حلقی. ترتیب حلقی حروف هجاء چنین است: ع ح هَ خ غ ق ک ج ش ص ض س ز ط د ت ظ ذ ث ر ل ن ف ب م و ا ی. ترتیب ابتثی نیزبر دو وجه است اول ابتثی شرقی، چنانکه در این لغتنامه بکار برده شده است، دوم ابتثی غربی که مسلمانان اندلس بکار می بردند، چنانکه ابن عبدالبر در کتاب «الاستیعاب » بکار برده است: ا ب ت ث ج ح خ د ذ ر ز ط ظ ک ل م ن ص ض ع غ ف ق س ش هَ و ی. رجوع به فهرست دانشگاه ج 2 ص 336 و 337 و 360 و 501 و به «ابجد» در همین لغت نامه شود. از گفته ٔ قفطی چنین برمی آید که ترتیب ابتثی در دوران مأمون عباسی شناخته بوده است. (اخبارالحکماء ص 443). لیکن قدیمترین کتاب که بدین ترتیب منظم شده است البارع قالی است. رجوع به حروف معجم شود.

فرهنگ معین

ابجد

(اَ جَ) [ع.] (اِ.) ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارتست از: ا، ب، ج، د، ه، و، ز، ح، ط، ی، ک، ل، م، ن، س، ع، ف، ص، ق، ر، ش، ت، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ. از این حروف هشت کلمه ساخته اند بدین ترتیب: ابجد، هوز، حطی، کلمن، سعفص،


ابجد زر

(~. زَ) [ع - فا.] (اِمر.) شعاع آفتاب.

فرهنگ عمید

ابجد

ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارت است از: همزه = ۱، ب = ۲، ج = ۳، د = ۴، ﻫ = ۵، و = ۶، ز = ۷، ح = ۸، ط = ۹، ی = ۱۰، ک = ۲۰، ل = ۳۰، م = ۴۰، ن = ۵۰، س = ۶۰، ع = ۷۰، ف = ۸۰، ص = ۹۰، ق = ۱۰۰، ر = ۲۰۰، ش =‌ ۳۰۰، ت = ۴۰۰، ث = ۵۰۰، خ = ۶۰۰، ذ = ۷۰۰، ض = ۸۰۰، ظ = ۹۰۰، غ = ۱۰۰۰. = حساب * حساب جُمَّل

حل جدول

ابجد

فیلمی با بازی عبدالرضا اکبری


ابجد کبیر

ابجد کبیر همراه با اعدادش به صورت زیر هستش:
ا=1 ب=2 ج=3 د=4 ه=5 و=6 ز=7 ح=8 ط=9 ی=10 ک=20 ل=30
م=40 ن=50 س=60 ع=70 ف=80 ص=90 ق=100 ر=200 ش=300 ت=400
ث=500 خ=600 ذ=700 ض=800 ظ=900 غ=1000


ابجد صغیر

ابجد صغیر همراه با اعدادش به صورت زیر هستش:
ا=1 ب=2 ج=3 د=4 ه=5 و=6 ز=7 ح=8 ط=9 ی=10 ک=8 ل=6
م=4 ن=2 س=ساقط ع=10 ف=8 ص=6 ق=4 ر=8 ش=ساقط ت=4
ث=8 خ=ساقط ذ=4 ض=8 ظ=ساقط غ=4

فرهنگ فارسی هوشیار

ابجد

نام اولین صورت از صور هشتگانه حروف جمل


قفل ابجد

کلان و اتیک کلان رازیک


ابجد خوان

(اسم صفت) آنکه تازه خواندن را آغاز کرده باشد نو آموز سبق خوان، مبتدی در هر چیز جاهل.


ابجد زر

(اسم) شعاع آفتاب.

فرهنگ فارسی آزاد

ابجد ( جمّل )

اَبْجَد (جُمَّل)، ترکیب و ترتیب قدیم حروف الفبای عربی عبارت بود از ا، ب، ج، د، ه، و -ز- ح، ط، ی -ک، ل، م -ن، س، ع، ف، ص، ق، ر- ش، ت، ث- خ، ذ- ض- ظ- غ که از این 28 حرف 8 کلمهء مصنوعی و بدون معنی ساختند که اینطور تلفظ میشود: اَبْجَد، هَوَّز- حُطّیْ، کَلِمَن، سَعفَص، قَرِشَت، ثَخّذ، ضَظَغ از این 8 کلمه دو کلمه آخِر یعنی 6 حرفِ ث خ ذ ض ظ غ خالص عربی است و بقیه آرامی و یا عبری یعنی از 14 تا 28 قرن قبل از میلاد مسیح میباشد اعراب مانند یونانیها برای هر یک از حروف الفبای مزبور بشرح زیر عددی قائل شدند که بآن حساب ابجد یا حساب جُمَّل میگویند:
ا = 1 ب = 2 ج = 3 د = 4 ه = 5 و = 6 ز = 7 ح = 8 ط= 9
ی= 10 ک = 20 ل= 30 م=40 ن=50 س= 60 ع=70 ف=80 ص=90 ق=100 ر=200 ش= 300 ت=400 ث= 500 غ=600 ذ= 700 ض=800 ظ=900 غ=1000

معادل ابجد

ابجد

10

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری