معنی آق

فرهنگ معین

آق

[تر - مغ.] (ص.) سفید: آق پر، پر سفید؛ آق تپه، تپه سفید.

لغت نامه دهخدا

آق

آق. (ترکی، ص) سپید. سفید.

آق. (اِخ) نام طائفه ای از ترکمانان ساکن ایران، دارای 700 خانوار. || نام طائفه ای از ترکمانان ایران، ساکن قزل ملته حرگلان دارای سی خانوار.


آق دریا

آق دریا. [دَرْ] (اِخ) بحر خزر.


آق آتابای

آق آتابای. (اِخ) نام تیره ای از ترکمانان یموت.


آق شهر

آق شهر. [ش َ] (اِخ) نام شهری از ولایت قونیه.


آق سو

آق سو. (اِخ) نام ترکی چند رود به آسیای مرکزی.


آق پر

آق پر. [پ َ] (ص مرکب) (از ترکی ِ آق، سفید + فارسی ِ پر، رگ ِ خُرد) نام قسمی چای که دارای رنگ روشن و طعمی تلخ تر و بوی خوش است.


آق کند

آق کند. [ک َ] (اِخ) نام مرکز بلوک کاغه کنان در خلخال.

فرهنگ فارسی هوشیار

آق

ترکی سپید پیشوند است و تنهابه کار نمی رود (صفت) سفید سپید: آق پر پرسفید آق تپه تپه سفید.

حل جدول

آق

سفید ترکی

سفید آذری

فرهنگ عمید

آق

سفید، سپید،

گویش مازندرانی

آق

مخفف آقا، به عنوان پیشوند در معنی بزرگ به کار می رود

نام های ایرانی

آق گل

دخترانه، آق (ترکی) + گل (فارسی) گل سفید

معادل ابجد

آق

101

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری