معنی یاوه

یاوه
معادل ابجد

یاوه در معادل ابجد

یاوه
  • 22
حل جدول

یاوه در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

یاوه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اراجیف، بی‌معنی، بیهوده، پوچ، ترهات، جفنگ، چرت، چرند، حرف‌مفت، ژاژ، ژاژ، عبث، لاطائل، لغو، لیچار، مزخرف، مهمل، هذیان، هرز، یافه. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

یاوه در فرهنگ معین

  • بیهوده، بی معنی، بی - سرپرست، سرِخود. [خوانش: (و) (ص.)]
لغت نامه دهخدا

یاوه در لغت نامه دهخدا

  • یاوه. [وَ / وِ] (ص) سخنان سردرگم و هرزه و هذیان و فحش و دشنام. (برهان). [سخن] هرزه و بیهوده. (آنندراج) (غیاث اللغات). بیهوده وهذیان. (اوبهی). هذیان و هرزه. (سروری). ایمه. (برهان ذیل ایمه). بی معنی. مهمل. غاب. یافه:
    که نزدیک او فیلسوفان بوند
    بدان کوش تا یاوه ای نشنوند.
    فردوسی.
    کنون آمد ای شاه گرگین ز راه
    زبان پر ز یاوه روان پرگناه.
    فردوسی.
    زبان پر ز یاوه روان پرگناه
    رخش زرد و لرزان تن از بیم شاه.
    فردوسی.
    ز گفتار یاوه نداری تو شرم
    به دامت نیایم به گفتار گرم. توضیح بیشتر ...
  • یاوه. [وَ] (اِخ) نام پهلوانی ایرانی است بر طبق برخی از نسخ شاهنامه:
    پس گیو بد یاوه ٔ سمکنان
    برفتند خیلش یگان و دوگان.
    فردوسی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

یاوه در فرهنگ عمید

  • بیهوده، هرزه،
    (اسم) ویژگی سخن بی‌معنی،
    (قید) [قدیمی] یله و سرخود، بی‌سرپرست،. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

یاوه در فارسی به عربی

  • تخریف، زبد، سخیف، هراء
فرهنگ فارسی هوشیار

یاوه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • سخنان سر درگم و هرزه و هذیان و فحش
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید