معنی یادبود

فرهنگ معین

یادبود

یادگار، یادگاری، مراسمی که به یاد کسی برگزار شود، مجلس ~مجلسی که از برای یادبود و تذکر مرده برپا دارند. [خوانش: (اِ.)]

لغت نامه دهخدا

یادبود

یادبود. (اِ مرکب) هر چیز که سبب از برای یادآوری شود. (از ناظم الاطباء). یادگار. (غیاث اللغات). هر چیزکه برای یادآوری باشد. یادکرد. یادباد:
بخانه ٔ تو دگر از متاع بندر هجر
بیادبود روان می کنم قطار قطار.
شرف الدین شفروه (از آنندراج).
فراموشم شود از وعده ات ز آنگونه دست از پا
که بهر یادبودش رشته بر انگشت پا بندم.
سنجر کاشی (از آنندراج).
- مجلس یادبود، مجلس تذکر: بمناسبت درگذشت سرکی ایوانویچ واویلوف مجلس یادبودی در محل انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی منعقد است. (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| چیزهایی را گویند که دوستان برای یکدیگر می فرستند، چنانکه گویی این برای آن است که یکدیگر را فراموش نکنند. (آنندراج). تحفه ای که کسی برای دوست خود می فرستد. (ناظم الاطباء) یادگار. یادگاری.

فرهنگ عمید

یادبود

چیزی که به ‌رسم یادگار به ‌کسی می‌دهند، یادگار،
مراسمی که به‌ یاد کسی برگزار شود،

مترادف و متضاد زبان فارسی

یادبود

خاطره، یادگار، یادمان، یادواره

فارسی به عربی

یادبود

احیاء، حاجه تذکاریه، حفل تابینی


لوحه یادبود

حفل تابینی


یادبود صدساله

میوی


مجلس یادبود

اِحْتِفالٌ تَأْبینی


دفتر یادبود

دفتر الزیارات، سجل التخلید

حل جدول

یادبود

مراسم بزرگداشت کسی


هدیه یادبود

یادگاری

فارسی به انگلیسی

یادبود

Commemoration, Commemorative, Hangover, Keepsake, Memorial, Memory, Remembrance, Reminiscences, Testimony, Token


لوحه‌ یادبود

Monument


یادبود سالیانه‌

Anniversary

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

یادبود

27

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری