معنی گیجگاه

لغت نامه دهخدا

گیجگاه

گیجگاه. (اِ مرکب) شقیقه. گودی دو پهلوی پیشانی که به گوش متصل است. و وجه تسمیه آن است که ضربت به شقیقه آدم را گیج میکند. (فرهنگ نظام). صدغ. لهجه ٔ قزوینی: گیژگاه.

فارسی به انگلیسی

فرهنگ معین

گیجگاه

(اِمر.) مابین چشم و گوش، شقیقه.

فرهنگ عمید

گیجگاه

فرورفتگی کوچک در دو طرف پیشانی ‌بین چشم و گوش، شقیقه،

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

گیجگاه

شقیقه، صداغ

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

گیجگاه

شقیقه، گودی دو پهلوی پیشانی

اطلاعات عمومی

انگلیسی به فارسی

temple

گیجگاه

گیجگاه

معادل ابجد

گیجگاه

59

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری