معنی گوشواره بلند

حل جدول

گوشواره بلند

ورگوشی

ور گوشی


گوشواره

فیلمی با بازی رویا تیموریان

تعبیر خواب

گوشواره

۱ـ دیدن گوشواره در خواب، نشانه آن است که خبرهایی مطلوب در انتظار شماست و شغلی خوب بدست خواهید آورد.
۲ـ دیدن گوشواره شکسته در خواب، نشانه بیان حرفهای پوچ و بیهوده بر علیه شماست - آنلی بیتون

گوشواره نیز از زینت های خاص زنان است و داشتن آن در خواب برای مردان شایسته و خوب نیست. پس تعبیری که برای گوشواره نوشته می شود خاص زنان است.اگر زنی در خواب بیند گوشواره ای دارد که به گوشش برازنده می نماید و خودش نیز از آن خوشش می آید خوب است چرا که خواب او می گوید در خانواده و نزد شوهرش عزت و احترام خواهد یافت. اگر زنی در خواب بیند که گوشواره لنگه به لنگه به گوشش آویخته مرتکب عمل خلافی می شود که او را سرزنش و شماتت می کنند. اگر مردی بیند که همسرش گوشواره لنگه به لنگه به گوش دارد از جانب زن خود نافرمانی می بیند و او را طلاق می دهد. اگر مردی در خواب بیند گوشواره طلا برای همسر خویش خریده و به خانه آورده تا به او هدیه کند از همان زن صاحب دختر می شود. اگر در خواب بیند گوشواره گران بهائی برای همسرش خریده که طلا نیست اما گران بهاست صاحب پسر می شود. زیرا گوشواره به این ترتیب فرزند است که آویزه گوش والدین می شود و طلائی آن دختر است. - منوچهر مطیعی تهرانی

دیدن گوشواره در خواب، چهاروجه است. اول: فزونی جمال. دوم: آموختن علم. سوم: جاه و بزرگی. چهارم: غم و اندوه. - امام جعفر صادق علیه السلام

لغت نامه دهخدا

گوشواره

گوشواره. [گوش ْ رَ / رِ] (اِ مرکب) گوشوار. نام زیوری که در گوش کنند. (غیاث).زیوری که در گوش آویزند و آن را به تازی قرط خوانندو ستاره و برق از تشبیهات او است. (آنندراج). گوشوار. (شعوری ج 2 ورق 327). داچک. (برهان قاطع). حادور. خَربَصیص. خُلد. (منتهی الارب). خَلَده. (منتهی الارب) (از المنجد). رَعثَه و رَعَثَه. شُنتُره و شَنتَره.شَنف. (منتهی الارب). قرط. (دهار). مِعقَب. نَطَفه. نُطَفَه. (منتهی الارب). بعضی از انواع گوشواره به اصطلاح زرگران بدین قرار است: خوشه انگوری، زنگی، سیب گلابی، گویی، آویز سبز، تخته ای، خوشه مروارید، چسبان یاقوتی، جناغی، پیاله ای، هشت چنگ، دورچنگ، لوزی، مهری، ماری، بازوپیچ، دو نگینه، سه نگینه و گویی ملیله. (فرهنگ نظام). پیشینیان را عادت بر این بود که گوشواره در گوشهای خود بیاویزند باید دانست که این عادت انحصار به زنها نداشت و گوشواره و سایر زینتها در نزد اسماعیلیان بسیار بود. (قاموس کتاب مقدس):
باشد ستاره در شب تاریک رهنما
شد زیر زلف رهزن من گوشواره اش.
صائب (از آنندراج).
قربان آن بناگوش و آن برق گوشواره
با هم چه خوش نماید این صبح و آن ستاره.
کلیم (از آنندراج).
- گوشواره ٔ فلک، ماه نو. (برهان) (رشیدی) (مجموعه ٔ مترادفات ص 373). رجوع به گوشوار فلک در ذیل گوشوار شود.
- امثال:
گوش باشد گوشواره بسیار است. (امثال و حکم ج 3 ص 1331).
گوشواره عزیز است گوش عزیزتر است. (امثال و حکم ج 3 ص 1333).
|| به اصطلاح اهل دفتر، وسط عرض ورق دفتر است که عقد میزان آنجا نویسند. (غیاث). به اصطلاح میرزایان دفتر وسط عرض فرد دفتر که عقد میزان در آن نویسند. (فرهنگ نظام). به اصطلاح سیاق، آنجای از وسط فرد که عقد میزان در آنجا نویسند. || خلاصه ٔ حساب. || مجموع و حاصل. || مقدار زیاد. (ناظم الاطباء). || به اصطلاح شعرا مطلع که بعد مقطع آرند. (غیاث) (از آنندراج). پس گوشواره مطلع دوم باشد. (چراغ هدایت):
طغرا در آخر غزل آورد مطلعی
کان گوشواره طرز سخن دانی منست.
طغرا (از فرهنگ نظام).
در این غزل چو به از گوشواره بیتی نیست
من از نیابت طغرا گهر نثارکنم.
ملاطغرا (از آنندراج) (چراغ هدایت).
|| دوچوب از تخت که تختها بر آن به میخها محکم کنند چنانکه گویند گوشواره ٔ عرش. (فرهنگ چراغ هدایت).
|| در اصطلاح بنائی بمعنی گوشوار است. رجوع به گوشوار شود. || قسمی گل زمینی. (یادداشت مؤلف). شاید همان گوشوارک باشد، رجوع به همین کلمه شود. || مروارید بزرگی که در صدف جز آن یک نباشد. (ناظم الاطباء). || پارچه ٔ منقش و زردوزی که به طور زینت بر کنار عمامه قرار می دهند. || آنکه گوش دختر را سوراخ می کند. || خلوت. (ناظم الاطباء).

گوشواره. [گوش ْ رَ] (اِخ) نام محلی در مازندران. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 148 بخش انگلیسی و ترجمه ٔ آن ص 195).


گوشواره گیر

گوشواره گیر. [گوش ْ رَ / رِ] (نف مرکب) که گوشواره گیرد. که لمس گوشواره کند. که گوشواره در دست گیرد. که گوشواره ستاند.


گوشواره گیری

گوشواره گیری. [گوش ْرَ / رِ] (حامص مرکب) عمل گوشواره گیر:
گل بافت ستبرق حریری
شد باد به گوشواره گیری.
نظامی.

فرهنگ فارسی هوشیار

گوشواره

(اسم) مطلعی که پس از مقطع آرند مطلع دوم: طغرا در آخر غزل آورد مطلعی کان گوشواره طرز سخن دانی من است. (طغرا)، دفتر وسط عرض فرد دفتر که عقد میزان در آن نویسند، خلاصه حساب، مروارید بزرگی که در صدف جز آن یک نباشد، پارچه منقش و زر دوزی که برای زینت کنار عمامه قرار دهند.


گوشواره گیر

(صفت) آنکه گوشواره گیرد. آنکه گوشواره ستاند.

فرهنگ عمید

گوشواره

زیوری که زنان در پرۀ گوش خود آویزان می‌کنند،

گویش مازندرانی

گوشواره

قسمتی از کلون در چوبی که در وسط دو لنگه ی در و به فاصله ی تقریبی...

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

گوشواره بلند

624

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری