معنی گناوه

لغت نامه دهخدا

گناوه

گناوه. [گ ُ وَ / وِ] (اِخ) نام یکی از بخشهای هفتگانه ٔ شهرستان بوشهر است. حدود و مشخصات آن به قرار زیر است: از شمال باختری به بخش دیلم، از شمال و خاور به بخش خشت شهرستان کازرون، از جنوب خاوری به بخش برازجان از جنوب و باختر به خلیج فارس. این بخش در شمال باختری شهرستان واقع شده و هوای آن گرم مرطوب و مالاریایی است. آب مشروبی آن از باران که در مخازن جمع و نگاهداری میشود تأمین میشود. زراعت در دهستان رود حله از رود مزبور آبیاری میشود، ولی در دهستان حیات داود دیمی است. محصولات آن عبارت است از غلات، خرما و جزئی سبزیکاری. شغل اهالی زراعت، باغبانی خرما، صید ماهی، کسب و دریانوردی است. صنایع دستی آنان عبابافی و در سواحل تعمیر قایقهای بادی است. گناوه از دو دهستان حیات داود و رود حله تشکیل شده و مجموع قراء و قصبات آن 59 و ساکنان آن در حدود 21300 تن است. مرکز بخش قصبه و بندر گناوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). گناوه که اکنون قصبه اش به نام شول کپ معروف است مرکز قدیمی آن شهر گناوه است که در مهاجمات اعراب به دست عثمان بن ابوالعباس ثقفی خراب گردید. موقعی که پرتقالیها در زمان صفویه از سواحل خلیج فارس رانده شدند، بعضی از خانواده های آنان که به مذهب اسلام درآمده بودند در گناوه بطور دائم ماندند و بین سایر تیره های اهالی بلوک شناخته میشوند. (از جغرافیای غرب ایران ص 123).

گناوه. [گ ُ وَ / وِ] (اِخ) دهی است از دهستان زیرکوه باشت و بابوئی شهرستان بهبهان که در 41هزارگزی شمال خاوری گچساران و 18هزارگزی راه اتومبیل رو بهبهان به شیراز واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریائی و سکنه اش 100 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان گلیم و عبا بافی و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه ٔ باشت و بابوئی هستند. آبادی کوه مر جزء این دهستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). گناوه هشت فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مغرب باشت است. (فارسنامه ناصری گفتار دوم ص 271).

گناوه. [گ ُ وَ / وِ] (اِخ) قصبه و بندری است از بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر. مختصات جغرافیایی آن عبارت است از طول 50 درجه و 31 دقیقه از گرینویچ، عرض 29 درجه و 35 دقیقه و ارتفاع از سطح دریا بطور متوسط 5 متر. این قصبه در شمال باختری بندر بوشهر واقع شده وفاصله ٔ آن تا بندر مزبور از راه خشکی (بوشهر، برازجان و گناوه) 156000 گز است. هوای آن گرم مرطوب و مالاریائی است. آب مشروبی آن از باران و چاه تأمین میشود. سکنه ٔ قصبه مطابق آخرین آمار 2235 تن و شغل اهالی تجارت، کسب، صید ماهی، باربری دریایی و زراعت است. بعلاوه قایقهای بزرگ باری را تعمیر میکنند. از ادارات دولتی بخشداری، شهربانی، دارایی، پست و تلگراف، گمرک و گارد مسلح، مرزبانی، ژاندارمری، بهداری و حدود یکصد باب دکان و یک دبستان در قصبه وجود دارد. همچنین ساختمانهای قدیمی شرکت سابق نفت و مخازن نفت خام که فعلاً مورد استفاده نیست موجود میباشد. قصبه در حدود1000 گز از دریا فاصله دارد. لنگرگاه برای کشتی در دوهزارگزی ساحل است، ولی کرجیها تا 100متری ساحل میتوانند نزدیک شوند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


گناوه گان

گناوه گان. [گ ُ وَ / وِ] (اِخ) دو فرسخ و نیم میانه جنوب و مشرق ده کهنه است (از ناحیه ٔ شبانکاره ٔ دشتستان). (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 209).


گناوه دشتستان

گناوه دشتستان. [گ ُ وَ / وِ دَ ت ِ] (ناحیه...) در کتاب قاموس نوشته جنابه به فتح جیم و تشدید نون و الف و فتح با یک نقطه ٔ شهری است محاذی خارک و طایفه ٔ قرامطه از آن است و خارک جزیره ای است در دریای فارس و شهر گناوه از شهرهای قدیم فارس است و چنانکه در گفتار اول این فارسنامه ٔ ناصری گفته شد فتح این شهر در سال 18 هَ.ق. به دست عثمان بن ابی العاص ثقفی اتفاق افتاد و مؤلف این فارسنامه گوید: در سال 1295 هَ. ق. در خدمت نواب والا احتشام الدوله سلطان اویس میرزا قاجار دام عمره از ناحیه لیراوی کوه کیلویه بجانب بوشهر میرفتم، وارد شهر گناوه خرابه ویرانه گشتم. آثار خرابی نزدیک به نیم فرسنگ در کنار دریای فارس دیدم که آجرپاره وسنگ و گچ بر روی هم ریخته بود و بعضی از آجرهای ناشکسته بود که یک وجب درازا و یک وجب پهنا داشت و چندین چاه آجرکاری و سنگ کاری آباد و حوض کوچکی در پهلوی آن و معلوم میشد که هر یک چاه خانه بوده و آب آنها همه شیرین و اهل آن نواحی میگفتند که چون دریا مد کند، یعنی پر شود آب این چاهها نزدیک به دو ذرع و بیشتربالا آید و چون جزر کند، یعنی آب دریا واپس رود آب این چاهها فروکشد و صحنهای خانها از یکدیگر برای بقای بنیان دیوارها ممتاز بود و در کناره ٔ مشرقی این شهرخراب درّه ٔ پهن عمیقی است که از دریا آمده و نیمه ٔ بیشتر دایره شهر را فراگرفته است که در وقت مدّ دریاپر از آب شده، مال التجاره و بار کشتیهای بزرگ را درکشتیهای کوچک گذاشته از داخل این درّه به دروازه های شهر میرسانیده اند. و ناحیه گناوه شمالی بوشهر است. درازای آن از قریه ٔ کلر تا مال امام هفت فرسنگ، پهنای آن نزدیک به دو فرسنگ محدود است. از جانب مشرق به ناحیه ماهور میلانی، از شمال به ناحیه لیراوی کوه کیلویه، از سمت مغرب به دریای فارس و از جنوب به ناحیه حیات داود. کشت این ناحیه گندم و جو دیمی و نخلستان دیمی است. شکار آن آهو و قوچ و میش کوهی است و در زمستان آهوبره و چاخرق. قونسول دولت بهیه و ولندیز و هلند متوقف بندر بوشهر میگفت در زمانی که سواحل دریای فارس پیش از زمان سلاطین صفویه طاب ثراهم در تصرف دولت ولندیز بود، چندین خانوار از بلاد ولندیز و هلند درسامان حیات داود و گناوه توطن داشتند و بعد از رفتن سپاه هلند و لندیز از خاک فارس این خانوارها که مسلمان شده بودند در جای خود بماندند و با آنکه هوای این نواحی بسیار گرم است باز هنوز کبودی چشم و زردی موی و سفیدی بدن را دارند و قصبه ٔ ناحیه ٔ گناوه را شول گپ گویند و گپ بمعنی بزرگ باشد نوزده فرسنگ از بوشهرو چهل وهفت فرسنگ از شیراز دور افتاده است و دویست درب خانه دارد و این ناحیه مشتمل است بر دوازده قریه ٔآباد... (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم صص 209-210).

معادل ابجد

گناوه

82

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری